ارتقا از مدیر به رهبر
دنیای كسب و كار شاهد مهندسانی بوده كه توانسته اند در عرصه رهبری بسیار موفق عمل كنند؛ شاید معروفترین آنها جك ولش رهبر بازنشسته جنرال الكتریك بوده است. درباره موفقیت رویایی او كتابهای زیادی نوشته شده كه در یكی از بهترین آنها، رازهای موفقیت وی چنین برشمرده شده است:
ولش مدیریت بهتر را همان مدیریت كمتر می داند؛
او مایل است به كاركنان خویش قدرت و اختیار كافی دهد تا مسایلشان را خود حل كنند؛
او ترجیح می دهد با واقعیتها روبرو شود و از تبعات آن واهمه ای ندارد؛ ولش بر اهمیت فرهنگ سازمانی واقف است و در ایجاد و بهره گیری مناسب از آن مهارت دارد؛
از تغییر استقبال می كند و حتی در آن پیشتاز سایرین است؛ تغییرات به او تحمیل نمی شود، بلكه او آنها را خلق می كند.
مسلماً برای رسیدن به ویژگیهای رهبری (نظیر مواردی كه در بالا ذكر شد)، لازم است تا با تغییر برخی فرایندهای فكری قدیمی، فرایندهای فكری تازه ای به كار گرفته شود. علاوه بر این، الگوی رفتاری جدیدی اجرا شود و الگوهای رفتاری قدیمی با شرایط جدید سازگار شود. این تحولات فكری و رفتاری، می تواند در قالب یك سیر تغییر از مشاركت كننده ای ساده تا مدیر و از مدیر به رهبر اتفاق بیفتد. برای رسیدن از مدیریت به رهبری، باید یك بار دیگر بر تفاوتهای مدیر و رهبر تامل كرد؛ شاید معروفترین جمله در این رابطه این باشد كه مدیر، كار را به طرزی درست انجام می دهد، در حالی كه رهبر، كار درست را انجام می دهد.
عبور از جاده مدیریت به سمت رهبری، به غیر از تامل درباره ویژگیهای رهبری با طی چهار مرحله رشد میسر است – كه حتی عدم موفقیت در آن آموزه های زیادی در بر دارد:
● استاد و مراد خود را پیدا كنید (و خود نیز در نقش استاد ظاهر شوید): با مطالعه در مورد رهبران موفق می توان دریافت كه آنها در كار و رویاهای خود از افرادی تاثیر پذیرفته اند. شاید بتوان گفت كه حتی افراد توانمند هم بدون استاد، مجال نشان دادن توانائیهای خویش را پیدا نمی كنند؛ پس با دقت فردی را به عنوان استاد خود انتخاب كنید تا در این سفر شما را راهنمایی كند. شما باید به خوبی این فرد را بشناسید و هر دو بینشی مشترك نسبت به جهان داشته باشید. این چشم انداز به شما كمك می كند كه در ارتباطات استاد – شاگردی خود احساس پیوستگی و راحتی كنید. در همین زمان، شما می توانید استاد فرد دیگری نیز باشید و آموخته های خود را به او بیاموزید و بااین كار، درك بهتری از این نوع ارتباط پیدا كنید! به مرور زمان كه در دو نقش استاد و شاگردی به موفقیــت بیشتری دست یافتید، می توانید بیش از یك استاد و شاگرد داشته باشید. این ارتباطات در توسعه و به كارگیری مهارتهای رهبری به شما كمك می كند. زیرا در این موقعیت بازخورهایی صادقانه از افراد مورد اعتمادتان را دریافت می كنید كه در اصلاح رفتار به كارتان خواهد آمد.
● همین جا و حالا رهبری كنید: كار را به تعویق نیندازید و با ترسهای خود روبرو شوید. ممكن است به عنوان یك مدیر میانی كه قدمهای موفقی را تاكنون برداشته است، ترسهایی داشته باشید، من رهبر این گروه خواهم شد، اما زمانی كه شرایط الف و ب را در برداشته باشم یا مطمئن نیستم كه افراد مرا به عنوان رهبر جدی بگیرند یا رهبران واقعی این كار را بسیار سهل و روان انجام می دهند، در حالی كه من با دغدغه ذهنی این كار را انجام می دهم»: همه اینها در ابتدای ارتقا از مدیر به رهبر طبیعی است.
●برای تسلط بررفتــارهای جدید تلاش كنید و آنها را عملاً تجربه كنید: مانند یادگرفتــن دوچرخه سواری كه در ابتدا ضربات و زخم هایی ایجاد می شود و هنوز كسی راه حلی برای آن پیدا نكرده است برای نقشهای رهبرگرایانه داوطلب شوید و به عنوان عضوی از یك گروه مهارتهای رهبری خود را نشان دهید. با توانائیهای كنونی شروع كنید و آرام آرام وارد حوزه های جدید شوید. اگر مشكلی پیش آمد، با یك استاد صحبت كنید. ممكن است آن فرد عقاید و دیدگاههایی داشته باشد كه شما نسبت به آن آگاهی ندارید. انتظار لغزشها و موانع را در مسیر خود، داشته باشید. به بهبودهای خود توجه كنید و از آنها بیاموزید. جرئت و شجاعت خود را در جلورفتن تحسین كنید.
● پیشرفت خود را ارزیابی و تنظیم كنید: به مرور زمان پیشرفت می كنید. قدم بعدی توجه به این پیشرفت و زمانبندی منظم آن است؛ پس از گذشت یك ماه، وقایع و پیشامدها را بازبینی كنید. اگر كارها به خوبی پیش می رود، می توانید همان طور ادامه دهید. اگر این طور نیست، كارها را دقیقاً تنظیم و بازتعریف كنید. اگر وقایع مطابق میلتان نبود، خود را سرزنش نكنید؛ چالشها و آشفتگی ها قسمتی از كار شما هستند.
● یادبگیرید،از قیدها رها شوید و رشد كنید: ارتقا از مدیر به یك رهبر، مانند هر فرآیند تغییر دیگری، یك تجربه یادگیری است. هر واقعه بخشی از فرآیند یادگیری است و باید در مورد آن فكر كرد و آن را پذیرفت، من یاد می گیرم كه چگونه در چالشهای جدید بیشتر شبیه یك رهبر رفتار كنم. اگر افراد توانایی روبروشدن با ترسهای خویش را داشته باشند و فشارهای محیطی هم خیلی قوی نباشند، فرد می تواند دگرگون شود و رشد كند. این موضوع مستلزم انعطاف بیشتر و رهاكردن برخی چیزها در بین راه است. در این قدم می توان یاد گرفت، توسعه و رشد پیدا كرد. هنگامی كه توسعه می یابید و به موفقیتهای بزرگ نائل می شوید، می آموزید كه این كارها را بااتكاء به توانائیهای خود انجام داده اید. نتیجه مثبت این توسعه، گسترش افقهای فكری و توانائیهای شما است. طی كردن این مسیر، حتی اگر موانع و شكستهایی را در مواقع مختلف تجربه كنید، ارزشمند است؛ و حتی اگر نتوانید آن طور كه تصور كرده اید، رهبری كنید، باز هم ارزش دارد!
منبع : ماهنامه تدبیر
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.