خودفریبی فصل چهارم
مشکلی که زمینه ساز تمامی مشکلات دیگر است.
باد سئوال کرد: “آیا درباره ایگناس سمل وایس چیزی شنیدی؟
نه فکر نمی کنم. این هم یک مشکل، بیماری، و یا چیزی شبیه این ها است…؟ باد با لبخند پاسخ داد “نه…نه…ولی زیاد هم بی ربط نیست. سمل وایس دکتر مجاریی بود که در اواسط قرن هیجده، در بیمارستان عمومی وینر اتریش مشغول به طبابت بود. در واقع این بیمارستان یک بیمارستان تحقیقاتی بود. در بخشی که او کار میکرد(بخش زنان و زایمان) نرخ مرگ ومیر حدود یک در ده بود. میتوانی تصورش را بکنی ، از هر ده زنی که وضع حمل میکرد یکی میمرد. او تمامی تلاشش را مطعوف به این کرده بود که علت بالای این درصد ازمرگ و میر را در این بخش دریابد با لحنی مابین شوخی و جدی گفتم “من که اجازه نمی دادم همسرم حتی به آن محل نزدیک شود”.تنها تو نیستی که چنین نظری داری…این بیمارستان آنچنان شهرت وحشتناک و رعب آوری پیدا کرده بود که برخی از بیماران ترجیح می دادند، حتی درخیابان وضع حمل کنند و فقط بعد از وضع حمل به بیمارستان بروند خوب، حقیقتا به ایشان حق میدهم باد ادامه داد “مجموعه عارضه هایی که با این نوع از مرگ ومیر شناخته شده بود به نام عارضه بستر زایمان معروف شد. این خطر مهلک زنهایی را مورد تهدید قرار داده بود که وضع حمل میکردند. درواقع مشکل اصلی ،ناشی از عدم رعایت اصول نظافت در محیط زندگی ،بلاخص در رختخواب ها بود، که در آن زمان امری معمول و پیش پا افتاده بود. علم پزشکی در آن روزگار برای هر بیماریی راه حل های کلاسیک و جا افتاده را به کار می برد. اگر بیمار ورم میکرد ،این بدان معنا بود که حجم خون در بدن بالا رفته و توسط زالو به دنبال مداوا بودند.اما این بیماری ناشناخته بود و جان میگرفت.
همه نسبت به ریسک وحشتناک،زایمان درآن بخش کاملا آگاه بودند. سمل وایس گزارش داده بود که بسیاری از بیمارانی که قرار بود برای وضع حمل بستری شوند، ملتمسانه درخواست کردند که به آن بخش دیگر منتقل شوند.بخش زایمانی که توسط قابله ها(ماماها) و نه دکترها اداره می شد.مرگ ومیر در آنجا نیز وجود داشت ،اما با درصدی خیلی پائین تر،نسبت به بخش دکترها دکتر سمل وایس شدیدا در پی پیدا کردن دلیل(دلائل) توضیح وعلت این تفاوت فاحش مابین دو بخش بود. از این رو هر دو بخش را از نظر امکانات،استانداردها،تعداد تهویه ها مثل هم کرد و حتی تا بدانجا پیش رفت که،نحوه و زاویه وضعیت تخت زایمان نوع غذا و شستشوی ملحفه و نبوده وکمکی به یافتن راه حل مشکل اصلی نکرد، و مرگ ومیر همچنان ادامه داشت”
دکترسمل وایس که از این وضعیت کلافه شده بود چهارماه مرخصی گرفت تا باحضور در چند بیمارستان دیگر ،روند کاری آنها را از نزدیک مورد مطالعه قرار بدهد. هنگام بازگشت به بیمارستان در کمال تعجب متوجه شد که درصد مرگ ومیر در بخش خودش کاهش یافته است اما در وهله اول علتش را نمی دانست.اما این کاهش رقم تلفات کاملا قابل رویت بود. نهایتا پیگیری و جستجوهای بی امانش منجر به آن شد که بر روی تحقیقاتی که پزشکان بر روی اجساد انجام میدادند، تمرکز پیدا کند اجساد…
” “فراموش نکنیم که بیمارستان عمومی و بزرگ وین ،یک بیمارستان آموزشی و تحقیقاتی بود و اکثر پزشکان همزمان با معالجه بیماران،زمان زیادی را نیز جهت کارهای تحقیقاتی بر روی کالبد درگذشتگان کار میکردند. درآن زمان دانشی در مورد جرم ها وجود نداشت.تنها چیزی که کشف شده بود عارضه های آن بود. سمل وایس با مشاهده روش های کاری خودش و پزشکانی که در غیبت او در همان بخش کار می کردند متوجه شد که تنها تفاوتی که واضح بود این بود که او بیش از سایرین با کالبدها وقت صرف می کرد پس از بازگشت از سفر چهارماه اش برمبنای مشاهداتش،نظریه بیماری بستر زایمان را را ارائه داد. این نظریه پیش درآمدی بود بر نظریه جرم ها او به این نتیجه رسیده بود که پس از هر کالبد شکافی، ذراتی از این اجساد توسط دستان پزشکان به بیماران معمولی تحت درمان منتقل میشود. بنابراین بلافاصله دستور داد که تمامی پزشکان قبل از معاینه بیماران موظفند، دستهایشان را با محلولی از کلر بشویند….و خوب میدانی چه اتفاق افتاد.
با نیمچه کنجکاوی پرسیدم، چه اتفاق افتاد؟
بلافاصله،نرخ مرگ و میر به یک درصد رسید.
به آرامی و در کمال خونسردی گفتم:
بنابراین حدسش درست بوده. خود اطباء ناقل این بیماری بوده اند.
بله. از آنجا که که خود سمل وایس بیشترین کارهای تحقیقاتی را بر روی اجساد انجام می داد ، یک بار با غمی وصف ناشدنی گفته بود: تنها خدا میداند چندین وچند نفر تاکنون قبل از اینکه موعد(زمان) مرگشان فرا رسیده باشد، جانشان را به خاطر من از دست داده اند میتوانی تصورش را بکنی،با چنین احساس گناهی زندگی کردن چقدر می تواند عذاب آور باشد.
در حالیکه پزشکان سعی داشتند تا تمام علم و دانسته هایشان را درخدمت به بیماران بکار بگیرند،غافل از آنکه خود ناقل بیماریی مرگبار بودند. این بیماری باعث عوارض فلج کننده بیشماری می شد. نهایتا با شناخت ریشه اصلی این عوارض مقوله ای به نام جرم کشف شد.در این لحظه باد از قدم زدن باز ایستاد،برای لحظاتی سکوت اختیار کرده،سپس دستهایش را به میز تکیه داده و به سوی من خم شد و گفت جرمی شبی به آنچه که گفتم، درتمامی سازمانها وجود دارد.میکروبی که همه ما کم و بیش حاملش هستیم. انگلی که مقصر اصلی بی اثر بودن رهبری سالم و کار گروهی تیمی است. جرمی که مشکلات و مسائل بیشماری در رفتارهای انسانی به وجود می آورد….البته جرمی که خوشبختانه در کار ما میتوان ایزوله و خنثی اش کرد.
منظورت از این جرم مشخص چیست؟؟!!
“باد با کمی بی حوصلگی ادامه داد “همان مشکلی که تا این لحظه درباره اش صحبت میکردیم.خودفریبی،کوزه.
و اگر بخواهم دقیقتر بگویم، این بیماری همان خود فریبی است. نکته ای که میخواهیم درباره اش آگاهی بیشتری پیدا کنیم جرمی است که دقیقتر بگویم،همان عاملی است که باعث بیماری خود فریبی میشود.”
و ادامه داد “تام آنچه را که می گویم، همچون کشف،علت بیماری بستر زایمان،ریشه یابی علت خود فریبی،تئوری کاملی است از یک مجموعه گسترده ای از عارضه ها.
مسائل شخصی آدمها،مشکلات در روابط کاری و رهبری و مهمتر از آن نبود انگیزه و خلاصه کلام هر آنچه که در این بین وجود دارد. اگر این اصل را بشناسیم و بپذیریم که تمامی مشکلات تنها و تنها توسط یک مسئله آغاز شده و سپس اوج میگیرد،برای برخورد با آن و حل مشکل میتوان به بهترین وجه و بسیار کارسازتر از گذشته عمل کرد.میتوان ازطریق شناخت و پیدا کردن راه حلی مناسب تمامی مشکلات راهمزمان با هم حل و فصل کرد.
درجواب گقتم”این ادعای بزرگی نیست ؟؟”
بله. بله همینطوره و درضمن یک کشف خیلی مهم.” باد ادامه داد “من انتظار ندارم تو گفته های من را به سادگی باور کنی. سعی ام بر این خواهد بود تا کمکت کنم، خودت به این نقطه برسی. ما مایل هستیم تا مطمئن شویم استراتژی و نوع عملکردی که از این بینش سرچشمه میگیرد ، در بخشی که تو مسئولش هستی به اجراء در خواهند آمد، و نتیجه اش برای همه ما قابل رویت باشد در جواب بدون هیچ تعللی گفتم “باشه.
باد گفت اجازه بده برای شروع این مسیر، درباره یکی از اولین تجربیاتم که در کمپانی زاگرم داشتم برایت بگویم.
پایان فصل چهارم
منبع:کتاب خودفريبي-ترجمه: زاهد شيخ الاسلامي-پياده سازي و ويرايش: رامبد لطفي-خلاصه توسط فرزين عيوضي-تيم ترجمه مدرسه موفقيت
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.