فصل دهم:بیشعور عرفان باز
“چاکرایت را باز کن و این را بگذار توش”
شرلی ام. در حال انرژی دادن به یک آدم متعصب
اگر بیشعورهای مقدس مآب نمیتوانند هیچ چیز خوبی در دیگران ببینند،در مقابل، عده ای هم هستند که نمیتوانند هیچ چیز بدی در آدمها ببیند یا دست کم اینطور ادعا میکنند. اینها کودکان عرفان با زند، آدمهایی که در نهایت خوشبینی معتقدند که همه چیز جهان در نهایت کمال است و هیچ مشکل بزرگی وجود ندارد.
عرفان بازها میخواهند مدینه فاضله ای به وجود بیاورند که همه چیز آن در انتهای کمال باشد و بنابراین هر چیزی دیگری را که کوچکترین نقصانی داشته باشد پس میزنند.
در اینجا شاید بد نباشد که از دو نفر از اقطاب عرفان های جدید یاد کنیم:یک عملی خراب به نام تیموتی بلری، دیگری کلکسیونر اشیای گران قیمت به نام باگمن راجنیش. اینها از آن ابر بی شعورهای اند که بسیاری از بیشعور های تمام عیار کوچکتر از آنها یاد گرفته اند که چطور طرفداران عرفان های جدید را بدوشند.
و این است بی شعور عرفان باز: سوداگر سیاری که نه به او الهام می شود و نه عقل درست حسابی دارد،اما تیزوبز است و میتواند با دیدن یک نفر فوری رگ خوابش را پیدا کند و بدوشدش. یک بار با کلاس های مهارت در شهامت و دفعه بعد با سمینارهای تناسخ و مرتبه بعد همایش های خود شادمان کنی. اما تمام اینها سودجویی از سادهلوحی سرشت بشری است که منشأ آن آرزوی همگانی ما برای بهتر و شادکام تر بودن است.
ورد کلام این افراد این است که چون خدا همه جا حضور دارد پس تمام آن چیزی که لازم است انجام دهیم این است که به این نیروی کیهانی متصل شویم تا بدین ترتیب بتوانیم با هر کجا و هر کسی که مایل باشیم هماهنگ شویم. اگر پول می خواهیم کافی است با استفاده از این هماهنگی آن را به سوی خود بکشانیم. در مورد عشق هم به همین ترتیب قادر خواهیم بود که با هماهنگی به خواسته خود برسیم.
البته این نوع طرز فکربرای بسیاری از مردم شیرین و جذاب است اما بسیار خطرناک هم است زیرا این امکان را برای عده ای کلاش فراهم میآورد تا آدمهای ساده دل زیادی را خواب کنند و بچاپند.
یکی از چیزهایی که بی شعور های عرفان باز در آن استادند هنر سرقت تالیفات و اختراعات دیگران است.
هر چیزی در عرفان های جدید با سطحی از هوشیاری سنجیده می شود و از خود کردن ایده ها و آثار دیگران همان سطحی هوشیاری است که باعث می شود تا بسیاری از بیشعور های عرفان باز خودشان را در هر موضوعی صاحب نظر بدانند. کافی است کوچکترین فکری به ذهنشان برسد تا با جفت جور کردن آن با ایده ها و نظرات دیگران کلاس های مربوط به آن را برگزار کنند.
البته اوج هیجان عرفان های جدید برنامه ریزی نیمه خودآگاه است. بعضی از این بیشعورها نوار کاستی حاوی موسیقی یا فقط یک سری سر و صدا درست میکنند که لابلای آنها پیام های بسیار کوتاه گنجانده شده که آنها را به وسیله گوش معمولی نمی توان شنید اما با قدرت نیمه خودآگاه می توان درک کرد و قرار است با گوش دادن به این کاست ها شخص قادر به غلبه بر دودلی ها و ترس ها ترک سیگار و سکس بهتر شود.من یکی از این نوارها را به دقت گوش دادم و بررسی کردم اما نتوانستم نشانهای از آن چیزهایی که درباره شان تبلیغ میشود پیدا کنم. در عوض این پیام را یافتم:” آهای بیشعور سفارش خرید ۱۰ تای دیگر از این نوارها را بده.”
تمرین ها
1- آیا تا به حال به شما الهام شده است ؟تا به حال هاله دور سرتان را بالانس کرده اید؟ می توانید با ماورا الطبیعه ارتباط برقرار کنید؟ چه دود می کنید و مصرف تان روزی چقدر است؟
2 -آیا دائماً سعی کردهاید که با نیروی تصور ذهنی در یک لاتاری برنده شوید و هر بار هم شکست خورده اید؟ شاید بهتر باشد با دیگرانی که آنها هم همین کار را میکنند تماس بگیرید و خواهش کنید یک هفته دست نگه دارند.
کتاب بيشعوري-نويسنده خاوير کرمنت-مترجم محمود فرجامی-انتشارات تيسا-خلاصه شده توسط مريم درياگرد
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.