بــاران بـاشـیـم
28 آبان 1395
ارسال شده توسط مریم دریاگرد
باران، که در لطافت طبعش هیچ سخنی نیست، همواره مورد توجه مردمان و شاعران و عارفان لطفنگر بوده است.
باران در ادبیات عرفانی مظهر حقیقت مطلق و خالص و پاک و دست ناخورده و اصیل است که بیمزد و منت در اختیار همه قرار میگیرد و بر سر همگان میبارد. از سویی، محدودیتهای مادی و انسان خاکی باعث میشود که آن خلوص و پاکی هنگامیکه به زمین میرسد و در زمین جریان مییابد رنگ محدودیت و گاه آلودگی و تیرگی به خود بگیرد و خصلت رحمت گسترش چه بسا زحمتها بیافریند.
باران در ادبیات عرفانی مظهر حقیقت مطلق و خالص و پاک و دست ناخورده و اصیل است که بیمزد و منت در اختیار همه قرار میگیرد و بر سر همگان میبارد. از سویی، محدودیتهای مادی و انسان خاکی باعث میشود که آن خلوص و پاکی هنگامیکه به زمین میرسد و در زمین جریان مییابد رنگ محدودیت و گاه آلودگی و تیرگی به خود بگیرد و خصلت رحمت گسترش چه بسا زحمتها بیافریند.
ناودان در ذهن و زبان شاعران نکتهسنج ما نمونه و نمادی از این محدودیت زمینی است که باران آسمانی را به اجبار در ظرف تنگ خود دربرمیگیرد.
باران همچو دل است و ناودان همچون زبان برای بیان حقیقت آنچه دل مییابد. بدیهی است وقتی حقیقت مطلق از سینه گشوده در ظرف محدود زبان و بیان قرار میگیرد و میخواهد به چنگ حواس بیفتد کاری بس مشکل پدید میآید.
باران همچو دل است و ناودان همچون زبان برای بیان حقیقت آنچه دل مییابد. بدیهی است وقتی حقیقت مطلق از سینه گشوده در ظرف محدود زبان و بیان قرار میگیرد و میخواهد به چنگ حواس بیفتد کاری بس مشکل پدید میآید.
ما باید همچو باران، رحمتگستر باشیم نه همچو ناودان زحمت افزا. بارش باران اصیل است در حالی که آب ناودان عاریتی است و از او نیست و ناودان نقشی در پدید آمدن آن نداشته است. حال اگر خود را مستقل ببیند و به ناداشتهاش مغرور شود، نه تنها مجرای مناسبی برای عبور باران پاک و توزیع و گسترش آن نخواهد بود که باعث زحمت و حتی جنگ همسایگان میشود.
باران باشیم نه ناودان…
باران باشیم نه ناودان…
منبع : خبرگزاری ایسنا
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.