بیشعوری فصل سوم
بزرگترین راز خلقت این نیست که خدا چرا جهان را خلق کرده است بلکه این است که چرا بیشعورها را اینقدر گستاخ و منفور آفریده است.
“دیوار نوشته ای پشت یک در، در کلیسای بوستون”
یکی از راههای عمومی شناختن بیشعورها شناسایی موقعیت های بروز بیشعوری است. مثلاً خود من در خواب هم نمی توانم تصور کنم که در دادگاه کسی جز یک وکیل بیشعور از من دفاع کند.هیچ تعریف مختصری نمیتوانند پیچیدگی شگفتآور پدیده ی بیشعوری را بیان کند.
اما این مسئله حل نشدنی نیست. بسیاری از مردم عقیده دارند: شاید من نتوانم بیشعوری را تعریف کنم اما قطعا وقتی بیشعوری را ببینم میشناسمش و این سخن درستی است. تقریباً همه در این امر اتفاق نظر دارند که بی شعور کسی است که رفتار وقیح و نفرت انگیزی را به صورت کامل ارادی و عمدی از خود بروز میدهد و از ایجاد اختلالی که در کارها به وجود آورده و آزاری که به دیگران رسانده قلبا خوشحال است.
بیشعوری یک بیماری کاملا مشخص و معین نیست. درست است که مردم عادی خوششان نمی آید که بی شعور نامیده شوند اما مردم عادی که بی شعور نیستند.بیشعورها پررو ، نفرت انگیز، ترسناک و متکبراند و باید اسمی رویشان باشد که دست کم آنها را کمی به خود بیاورد.
بسیاری از مردم الکل مینوشند اما هیچکس نمیخواهد الکلی نامیده شود و درست به همین دلیل اولین مرحله از برنامه مرحله ی ترک الکل آن است که شخص قبول کند که الکلی است. از همین رو آدمی بیشعور باید اولین گام درمان و بهبودی اش را حتما با گفتن من بیشعورم آغاز کند و حتی گفتن جمله های مشابهای نظیر من آدم وقیحی ام اصلاً آن اثر لازم را ندارد.
در حقیقت آنچه باعث اشتباه این خرده گیران میشود آن است که هنوز درک نکرده اند که بیشعوری یک بیماری است و نه مثلاً ادب نداشتن. بیشعوری حتی گرایشی عادی به سرکشی و تمرد هم نیست.اینها اختلالات شخصیتی است در حالیکه بیشعوری نوعی اعتیاد است به قدرت تحقیر و سرکوب کردن سایرین وظیفه نشناسی بی حد و شهوت تسلط بر دیگران .این بیماری تعادل درونی قربانی اش را برهم میزند و او را به بیچارگی و بدبختی می اندازد تا زمانی که آدم شود و اعتراف کند من بیشعورم.
بسیاری از انسانها در سراسر جهان با این عقیده من موافقند.
بعضی از درمانگر ها حتی تا آنجا پیش رفته اند که ادعا می کنند همه آدمها بیشعورند فقط کافی است که شناسایی شوند. احتمال دارد که این نظریه درست باشد دست کم در مورد وکلا و دلال ها.
اصولاً هر کاری که در رابطه با قانون است به ویژه اگر با نظارت و اجبار همراه باشد خطر بیشعور سازی را در خود دارد اما بیشترین میزان خطر ابتلا در حرفه ممیزی مالیات دیده می شود به نحوی که شاغلان به این حرفه بعد از چندماه باور میکنند که بیشعور پسوند اسم آنها است.
نتایج تحقیقات گوناگون در این زمینه نشان می دهد که بی شک در میان کسانی که مدرک دکتری روانپزشکی دارند نیز تعداد زیادی بیشعور وجود دارد.یکی از تحقیقات مفید در این زمینه که به بررسی بیشعورها در میان ما می پردازد تحقیق دکتر اچ.ام. روید است.
دکتر رو استدلال و اثبات میکند که بیشعورها کسانی اند که هر حرص مقام و قدرت دارند.او در تحقیقات خود هیچ سیاستمدار موعظه گر یا پزشکی را نیافته است که به خاطر سیاست وعظ یا طبابت بیشعور شده باشد، بلکه آنها به خاطر بیشعوری خودشان به سمت شغلهایی رفته اند که بتوانند بر روی مردم تسلط داشته باشند و با وجود حقارت بر دیگران حکم برانند.
مانند بسیاری از بیماری ها بیشعوری هم ممکن است به ارث برسد. البته بعضی از فرزندان افراد بیشعور آنچنان از رفتار بیشعورانه والدینشان زده میشود که از هر خصوصیت بیشعورانه ای اجتناب می کنند.
یکی از آسان ترین راه های شناسایی بیشعورها تحقیق درباره ی خصوصیات جاه طلبانه آنها است. بیشتر بیشعورها را می توان از روی رفتار تهاجمی و اخلاق قلدر مابانه شان شناخت.اگر با گردن کلفتی و ترساندن دیگران نتوانند کارشان را به انجام برسانند حقه سوار میکنند یا قانون و مقررات را طوری انگولک می کنند که نتیجه اش به نفع شان شود.در مواقع ضروری اهل جیغ کشیدن لگد زدن و خود را به موش مردگی زدن هم هستند.
بیشعورها برای خودشان قواعد نانوشتهای دارند که طبق آن رفتار می کنند بعضی از این قواعد از این قرارند:
– تمام مشکلات را دیگران به وجود آورده اند
– اصلا نیازی به ریشه یابی و حل مشکلات نیست فقط یکی را پیدا کن که تقصیرها را گردنش بیاندازی
– کم نیاور. تمام کاستی ها و خطاها را میتوان در پشت نقابی از وقاحت و گستاخی پنهان کرد، هر چقدر جرمت بزرگتر است باید پررویی ات هم بیشتر باشد
-تمام قوانین برای این به وجود آمده اند که نقض شوند ، اما فقط تو این حق را داری اگر کسی دیگری این کار را انجام داد دودمان اش را بر باد بده
– اگر از قانونی خسته شدی مطابق نیازت یکی دیگر بساز اما به محض آنکه به خواسته است رسیدی آن را هم نقض کن
– هرگز در توانایی ات در به دست آوردن هر چیزی کثیفی که اراده کنی شک نکن.
آیا واقعاً بیشعوری مرض است؟
پاسخ من به این پرسش که یک بله بلند است. بیشعوری مرض وقاحت و سوء استفاده از دیگران است. آدم بیشعور نمیتونند به دیگران گیر ندهد. انگار اگر که دست از اشکال گیری بردارد یا دیگران را تحقیر نکنند جانش در می آید.
دلیل دیگر در اثبات این مدعا که بیشعوری بیماری است و باید با آن مثل بیماری رفتار کرد، خصوصیت افزایش تدریجی آن است به این ترتیب که اگر بدون درمان رها شود معضل بیشعوری عمیق تر میشود.
مشکل درمانی بیشعوری آن است که آدم بیشعور معمولاً قبول نمی کند که بی شعور است. اگر هم عاقبت این واقعیت را به تدریج قبول کند باز تمایل دارد که تقصیر آن را به گردن دیگران بیندازد. از این رو صرف درمان رفتارهای آشکارا وقیحانه و تهدید آمیز بیشعورها کافی نیست. چنین تلاشهایی منجر به تولید نوع آب زیرکاه تر و حرفه ای تری از بیشعورها میشود که در مقابل هر نهی و اعتراض مصونیت خواهند داشت.
به جای چنین کارهایی باید قوه تشخیص و نظام ارزش گذاری آنها را درمان کنیم و کاری کنیم که با وجدانشان که سالها با آن سر و کاری نداشته اند ارتباط برقرار کنند. باید خصایل انسانی بیشعورها را احیا کنیم و شاید چنین کاری طولانی و طاقت فرسا باشد.
از سوی دیگر این بیماری به شدت واگیردار است تا آنجا که حتی ممکن است یک درمانگر قوی و با اراده براحتی تحت تاثیر استدلالها و دفاعیات یک بیشعور قرار گیرد و تا آنجا پیش برود که بعد از مدتی او هم مثل بیشعور ها رفتار کند!
به این خاطر است که ما باید بیشعوری را از حالت تابو خارج کنیم آن را با شفافیت نمایش دهیم. نباید از نامیدن بیشعورها به نام بیشعور شانه خالی کنیم زیرا همین ملاحظه ها و تعارف هاست که باعث میشود بیشعورها بیشتر و بیشتر در بیشعوری شان غرق شوند.
مدت های مدیدی، بیشعوری یک بیماری ” اسمش را نبر!” اما اکنون زمان آن رسیده است که واقعیت ها درباره ی این بیماری با شهامت پذیرفته شود و درمان اش آغاز گردد. اگر دلمان برای خودمان نمی سوزد باید برای آیندگان هم که شده این کار را بکنیم دنیا در خطر است.
تمرین ها
1- آیا هرگز مثل بیشعورها رفتار کردهاید؟
2- آیا کسی را تا به حال تحقیر کرده اید، یا دوست داشته اید که چنین کاری بکنید؟ یک یا دو صفحه درباره ی آن در دفترتان بنویسید و آن را بخواند فکر نمیکنید بی شعور باشید؟
کتاب بيشعوري-نويسنده خاوير کرمنت-مترجم محمود فرجامی-انتشارات تيسا-خلاصه شده توسط مريم درياگرد
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.