فصل بیست و دوم: فرزندان والدین بیشعور
” تا زمانی که معلم کودکستان، مرا برای اولین بار در عمرم به اسم ” کوین” صدا نزده بود، نمیدانستم که اسمم ” اوهوی گوساله” نیست”.
کوین،فرزند والدینی بیشعور
از نظر تاریخی شاید مظلوم ترین گروهی که تاکنون قربانی بیشعورها شده اند، فرزندانشان باشند. بعضی وقتا به بچه هایی که با آنها از نظر بدنی بد رفتاری می شود کمک هایی می شود اما بچه هایی که از نظر روحی و روانی بد رفتاری میبینند به حال خود واگذاشته شده اند. این بدان معناست که آنها در حالی رشد می کنند که گمان میکنند دیوانه اند یا به خاطر ارتکاب کارهایی نابخشودنی احساس گناه می کنند.حالا خواهند فهمید که فقط فرزند افراد بیشعورند.آنها در حالی وارد دنیای بزرگترها می شوند که هنوز از درک خود به عنوان یک آدم بزرگ سال عاجزند. اما خوشبختانه اکنون کتاب ها، ورکشاپ ها، گروه های درمانی و درمانگر های زبر دست فراوانی هستند که علاقهمند به کمک رساندن به آنها برای نجات از دست والدین بیشعور شانند.
این کار اهمیت فراوانی دارد زیرا تحقیقات نشان داده است که فرزندان والدین بیشعور استعداد فراوانی دارند که خودشان هم به والدین بیشعور تبدیل شوند، مگر آنکه یاد بگیرند طور دیگری بزرگ شوند.
برای کسانی که ۲۰ سال از بهترین سالهای عمرشان را با بیشعورها سر کردهاند هیچ راه علاج سریع و معجزه آسایی وجود ندارد. اما این افراد دست کم می توانند با دانستن این مطلب که گناه چندانی بابت زندگی فلاکت بار شان متوجه شان نیست نفس راحتی بکشند.
چند نشانه فرزندان والدین بیشعور اینهاست:
– پیش از هر چیز تا جایی که ممکن است از پدر و مادر خود دوری می کنند.
-در جشن تولد پدر و مادرشان شرکت نمی کنند. این مسئله به این خاطر نیست که از جشن تولد خوششان نمی آید، بلکه به این خاطر است که هنوز کارت تبریکی با مضمون ( برای هیچی متشکرم) منتشر نشده است.
– مدتی از عمرشان کاملاً مشنگ می شوند وبه همین خاطر فکرمیکنند که بیشعوری یک بیماری واقعی نیست یا با کسی برای ابتلا تعارف دارد. در همین هنگام در معرض بیشترین خطر قرار می گیرند و به شدت آسیب پذیر می شوند، به نحوی که ممکن است با بیشعور دیگری ازدواج کنند و این چرخه را تکرار کنند.به این خاطر هم که شده کمک و راهنمایی تخصصی برای این جوانان ضروری است.
مشکل واقعی فرزندان والدین بیشعور او که درپس نفرت، ناامیدی، خود درگیری، ترس و احساس بی عرضگی آنها قرار دارد چیست؟ نتیجه سالها تحقیق و تلاش در این باره به طور خلاصه چنین است:
- اشکال در ارتباط برقرار کردن با آدم های دیگر.
- اشکال در ارتباط برقرار کردن با خودشان.
3. اشکال در فکر کردن: فرزندان والدین بیشعور اجازه نداشتند که فکر کنند تا بتوانند در حد یک بچه معمولی صاحب نظر و عقیده شوند.
4. اشکال در سخن گفتن: در بیشتر اوقات فرزندان والدین بیشعور در بزرگسالی هم مثل بچه ها حرف میزنند و به همین خاطر از اینکه خودشان را بزرگسال معرفی کنند واهمه دارند.
5. اشکال در خندیدن.
- اشکال درتخلی:شاید برای بعضی عجیب به نظر آید اما بچه های والدین بیشعور او آنقدر احساساتشان را توی دل خودشان نگه داشته اند که با بالا رفتن سن و سالشان عادت کردهاند هرچیزی را توی دلشان نگه دارند.
7. اشکال در آرامش خاطر: فرزندان والدین بیشعور اغلب به خاطر آن که سال ها مجبور بوده اند در برابر نکوهش ها و سوء استفاده ها حالت دفاعی داشته باشند، وقتی بزرگ می شوند بسیار عصبی و مضطرب اند.
آنها اگر درمان نشوند یا درمانشان موفقیتآمیز نباشد در خیال و آرزوی داشتن پدر و مادری با شعور، به ارتباط خود با دیگران ادامه می دهند و در نتیجه ،آن ارتباط ها هم ،تا زمانی که مشکل به طور ریشه ای حل نشود به جا و سالم نخواهند بود.
به همین دلیل من به فرزندان بزرگسال والدین بیشعور پیشنهاد میکنم که مراحل زیر را در طول روند درمان یا به صورت جداگانه انجام دهند:
– با پدر و مادرتان آشتی کنید. به دیدنشان بروید و به آنها بگویید که حاضر هستید تمام مشکلات گذشته را فراموش کنید.
– به صفاتی که از والدینتان گرفته اید خوب و دقیق فکر کنید. همه آنهایی را که مشکوک به بیشعوری است دور بریزید و جایشان را با صفات آدمی زادگان عوض کنید.
– پدر و مادرتان را فراموش کنید. اگر در قید حیات نیستند و شما را هم از ارث محروم نکرده اند، بخشی از ارثیه تان را به انجمن پاکسازی بیشعورها اهدا کنید تا نشان دهید که بر تاثیرات آنها غلبه کرده اید.
همچنین توصیه میکنم کتاب ارزشمند” بدترین بابای دنیا” اثر کریست آفورد را هم از دست ندهید.
تمرینات
- آیا شما نیز قربانی والدین بیشعور بوده اید؟ از کجا می دانید؟
- این مسئله چگونه بر زندگی شما به عنوان یک بزرگسال تاثیر گذاشته است؟
3. کی میخواهید بزرگ شوید؟
کتاب بيشعوري-نويسنده خاوير کرمنت-مترجم محمود فرجامي-انتشارات تيسا-خلاصه شده توسط مريم درياگرد
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.