فصل پانزدهم: دولت به مثابه بی شعور
” دولت بروکراسی است
و بروکراسی دولت است”
جو بادوایز، سخنگوی اتحادیه کارگران فدرال
در هر کشوری دولت شمار زیادی از بیشعورها را جذب میکند. دلیل آن هم ساده است. دولت قدرت عمل زیادی در شکل دهی روش زندگی ما دارد و بیشعورها هم تشنه قدرت اند. مخصوصا قدرتی که با آن بتوان به دیگران گفت چه کار بکنند، چگونه و چه وقت. بنابراین به استخدام دولت در می آیند.
دولت از دو بخش بزرگ تشکیل می شود: سیاستمداران یعنی صاحب منصبان منتخب ما که فکر می کنند دولت را اداره میکنند. دوم دیوانسالاری فسیل شده. یعنی همان کسانی که واقعاً دولت را می چرخانند. هر دو بخش بیشعورها را جذب میکنند و به این ترتیب خودشان هم قربانی بیشعوری میشوند. البته شاید ما رغبتی به قبول این واقعیت که سناتورها، نمایندگان مجلس و قانونگذاران محل ایمان بیشعورند نداشته باشیم، به ویژه اگر خودمان با آنها رای داده باشیم اما در بیشتر انتخابات ها، انتخاب واقعی امکان ندارد. در انتخابات فقط این امکان مهیا است که به نامزدی که خطرش کمتر است رای بدهیم.
اگرچه نمایندگان خودشان را تبلور قدرت مردم میدانند هر کسی میداند قدرت واقعی دولت از نظام دیوان سالاری گرفته شده است.
نمایندگان هر قانونی که دلشان میخواهد تصویب کنند، مسئله ای نیست کارمندان دولت آن را به میل و سلیقه خود تصویب و اجرا میکنند.
چرا اینقدر نهادهای دولتی ناکارآمدند و بیشتر مستعد بدتر کردن مشکلات اجتماعی اند تا بهتر کردن آنها؟ چون دولت در مردابی از بی صلاحیتی فاجعهبار ، وقت کشی و تشریفات زائد اداری بی پایان فرو رفته است. در مورد دولت کار از بیشعوری گذشته است و صحبت از بیش بی شعوری است!
بعضی از صورت های قابل ذکر اینهاست:
– جنون جلسه: دیوان سالاران همیشه در جلسه اند. هر مسئلهای که پیش بیاید موضوع باید در کمیتههای مربوطه مورد بررسی قرار گیرد مشاوران آن را تحلیل کنند، کمیسیون ها درباره اش گزارش بدهند، در گروه های تجدید نظر در باره اش بحث شود و کمیته های اجرایی آن را تایید کنند. با این روش مسئولیت تصمیمگیری کاملا محو می شود هیچ کس مسئول و پاسخگوی عواقب نیست و در آینده یقه کسی را نمی توان گرفت.
– کاغذ بازی: تمام مراحل اداری با دقت فراوان به گونه ای تنظیم شده است که برای هر کاری به نسخه نیاز باشد. همین امر باعث کاغذبازی در هر کاری می شود حتی اگر آن کار نوشتن تقاضانامه و درخواست کاغذ بیشتر برای کاغذ بازی باشد.
– مقررات: سازمانهای دولتی بدون مقررات سردرگم میشوند، زیرا هیچ کاری که واقعاً کار باشد انجام نمیدهند بنابراین هویتشان فقط با مقررات تعریف میشود. افزون بر این، مقررات، از سازمان های دولتی در مقابل مردم محافظت می کند به این صورت که مانع از حق مسلم مالیات دهندگان برای پرسش درباره این واقعیت آشکار می شود که این سازمان ها و اداره ها چرا پول مردم را مصرف می کنند، اما عملا هیچ کار مفیدی برای آنها انجام نمیدهند؟ و آخر اینکه مقررات، قدرت کافی برای روسا و مدیران تامین میکنند تا با زیردستانشان مستبدانه تر رفتار کنند.
آیا برای متوقف کردن بیش بیشعوری خیلی دیر شده است؟ اگر دست به کاری اساسی نزنیم پاسخ قطعاً ” آری” است. دیوانسالاری مثل اژدهای هفت سری است که هر وقت یکی از سرهایش قطع شوددو تا به جایش سبز میشود بنابراین تنها راه نجات، زدودن بیشعوری از جامعه است. اول به صورت فردی و بعد به صورت گروهی. درست است که تا پیش از این هرگز نابودی بیشعوری دولتی میسر نشده است، اما تا پیش از ۱۹۶۹ هم سفر به ماه میسر نشده بود.
آیا باید دنیا را به بیشعورها واگذار کنیم یا یکبار برای همیشه تکلیف مان را با این نظام دیوان سالار روشن کنیم؟
تمرین ها
آیا تا به حال نمایندگان پارلمان شما در جلسات درمانی بیشعورها شرکت کرده اند؟ با اسم و رسم واقعیشان آمده اند یا با اسم مستعار؟به نظر شما برای شان لازم است که در این جلسات شرکت کنند؟
کتاب بیشعوری-نویسنده خاویر کرمنت-مترجم محمود فرجامی-انتشارات تیسا-خلاصه شده توسط مریم دریاگرد
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.