وسایل درمان بیشعوری
“من یک بیشعورم و هیچ خیالی نیست
هرروز بهتر می شوم و ملالی نیست
حالا تحت درمانم تا بدونم
که چطور با آدم ها تا بکنم”.
یک آواز گروهی درمانی
کار درمان فقط در شهامت، سخت کوشی و خوش اقبالی منحصر نمی شود.
بی شعور باید پاک شود، دوباره برنامه ریزی شود و دوباره به کار بیفتد.
در این خصوص پنج ابزار هست که به درد بیشعور می خورند.
این پنج ابزار را بررسی می کنیم:
درمان گروهی:
درمان گروهی سنگ بنای روان درمانی برای معالجه بی شعوری است.
درمان گروهی به او کمک می کند تا خودش را حفظ کند و دائم به او
یادآوری می کند که باید از انجام کارهای بیشعورانه منصرف شود.
درمان فردی:
درمان بیشعور می تواند بصورت فردی انجام شود،
به شرط آنکه درمانگر برای معالجه آدم های دغل و خشنی که متمایلند
داشتن هر مشکلی را انکار کنند، دوره های تخصصی ویژه ای دیده باشد.
شوک درمانی(درمان با شوک روانی) :
چند نمونه در این باره:
اگر با بیشعوری سروکار دارید که نه شعورش بیشتر می شود
و نه اصولا برای شعور داشتن ارزشی قائل است، بفرستیدش وردست
بیشعورترین بیشعوری که میشناسید تا مدتی کار کند.
شوک ناشی از چنین رویارویی درس های خوبی درباره فروتنی،
بردباری، خویشتن داری و مسئولیت پذیری به او می دهد.
فیلم هایی از زندگی عادی بیشعور و قشقرق هایی که به پا می کند ضبط کنید
و سپس او را مجبور کنید که روزی دست کم ده ساعت آنها را تماشا کند.
آنقدر این برنامه را ادامه دهید تا درهم بشکند و به مردم آزاری خودش اعتراف کند.
اگر این راهکارها با شکست مواجه شود،
شما با یک بی شعور غیرقابل بازیافت سروکار دارید.
کسی که برای درمان بیشعوری اش آماده نیست و هیچ کس هم نمی تواند به او کمک کند،
بنابراین فقط یک کار می توان کرد:
راهنمایی او برای ورود به کارهایی که بی شعوری
در آنها مزیت و فضیلت محسوب می شود،
کارهایی مثل وعظ، وکالت و ممیزی مالیات.
انجمن بی شعورهای ناگمنام:
از همان هنگامی که بی شعور به مرحله دوم درمان،
یعنی کشف جوهره بی شعوری خود می رسد،
بهتر است که ترغیب شود تا به یک انجمن متشکل از سایر
بی شعورهای تحت درمان بپیوندد.
آدم بیشعور مدتهای مدیدی با آب زیرکاهی و حقه بازی گمنام بوده است.
برای سیدن به احساس شرم و گناه که لازمه درمان بیشعور است باید
دائم تشت رسوایی او از بام بر زمین بیفتد و چنین چیزی با ناشناختگی امکان پذیر نیست.
این انجمن ها در حکم پناهگاه های قابل اطمینانی برای بی شعورها هستند
تا بتوانند عمیق ترین مشکلاتشان را بیرون بریزند و
تحت حمایت و نظارت جمعی هم قرار بگیرند.
بیشتر بیشعورها می توانند به تنهایی ضعف های خود را بیابند،
اما تعداد بسیار کمی قدرت کسب خصایل انسانی را دارند.
ترحم مثال خوبی است.
این خصلتی است که یک بیشعور در حال اصلاح باید
آن را در خود پرورش دهد، اما آدم بیشعور عادتا گمان می کند
که ترحم نشانه ضعف و بی عرضگی است.
بنابراین نوع نگاه او به زندگی باید کلا تغییر کند.
برای اینکار، یک عادت بیشعورانه – مثلا وقاحت – را در نظر بگیرید
و یک هفنه تمام از آن دوری کنید.هفته بعد یک عادت دیگر…
هدف از معالجه ، توقف همین عادات است.
برای این منظور شاید مجبور شوید از برخی از اهداف
قدیمی تان منصرف شوید؛ اهدافی مثل برنده شدن به هر قیمتی و یا…
اینها ابزارهایی هستند که می توان برای درمان بیشعوری از آنها
بهره برد.هیچ کدامشان جادویی نیستند.
به کار می آیند اگر به کار ببریدشان و از به کار بدنشان دچار غرور نشوید.
درمان خود یا اطرافیانتان را شروع کنید.
چاره ای جز این نیست.
تمرین ها:
1-آیا تا به حال برای کسی اعتراف کرده اید که بی شعورید؟
اگر نه، اعتراف نامه ای بنویسید و آن را روی تابلوی اعلانات محل کارتان بچسبانید.
حتما یادتان باشد که آن را با اسم خودتان و به صورت واضح امضا کنید.
2-به یک انجمن “انجمن بیشعورهای گمنام” بپیوندید.
اگر در منطقه شما چنین گروهی وجود ندارد یکی بسازید.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.