4 دلیل برای اینکه هرگز نباید در کسبوکار (یا زندگی) به دنبال انتقام گرفتن باشید- قسمت اول
این درواقع مقالهای نیست که قصد تهیه و انتشار آن برای امروز را داشتم. مقاله موردنظر من موضوع دیگری داشت که البته با عصبانیت تمام آن را نوشته بودم. اما دلیل این عصبانیت این بود که من و تیم همکارانم فریب حرف یک نفر دیگر را خورده بودیم و بهواسطه رفتار یک تیم و گروه دیگر بهطور ناخواسته در شرایط سختی قرارگرفته بودیم.
باید بگویم که اگر از نتیجه این رفتار عصبانی بودم، درواقع کتمان حقیقت کردهام. حقیقت این است که از شدت عصبانیت رنگ چهرهام تغییر کرده بود و میخواستم هر کاری که از دستم برمیآید انجام دهم تا تیم و گروه خطاکار را همچنان که من و تیم تحت سرپرستی من را در شرایط بسیار سختی قراردادند، در شرایط سختی قرار دهم. البته این فقط من نبودم که چنین حس و حالی داشتم؛ درواقع تمام شرکا و مشاوران من هم به همین شکل عصبانی بودند.
به دلایلی، نمیتوانستم کاری را که تصمیم به آن گرفته بودم، عملی کنم. درسهایی که میخواستم از نتیجه رفتارم به اشتراک بگذارم، میتوانست برای بسیاری از دیگر کارآفرینان باارزش باشد، اما اصلاً احساس خوبی در به چالش کشیدن تیم مقصر نداشتم.
برایم تصمیم سختی بود. بااینوجود به این نتیجه رسیدم که انتقام تسلی و آرامش بسیار اندک و ناچیزی را ایجاد میکند. در عوض، تصمیم به انجام دادن سختترین کار ممکن در آن لحظه گرفتم: تصمیم گرفتم که رحم و مروت نشان دهم.
انتقام درواقع خودآزاری و صدمه به خود است
میل به صدمه زدن به آنهایی که به شما صدمه زدهاند، موضوعی کاملاً طبیعی است و در طی هزاران سال تکامل بشر همواره تقویتشده است. بااینوجود، در متن کسبوکارهای مدرن و امروزی، جنگیدن با این تمایلات بسیار مهم و حیاتی است.
در انتقام تنها دو پیامد منطقی قابلمشاهده است؛ انتقام یا موجب شدت یافتن شرایط بد میشود یا اینکه به شکلی غیرمنتظره و نیز صدمه زننده بازتاب پیدا میکند.
اگر طرح و برنامه خودم برای انتقام گرفتن را پیگیری کرده بودم، مطمئناً منجر به صدمه به خودم میشد. در واقعیت، اهداف عصبانیت من پس از مدتی به کلمات خشن و از سر عصبانیت بیانشده من بیاعتنایی میکردند و البته اعتبار من هم هرگز ترمیم نمیشد.
هرچند که من در این موقعیت اشتباه کرده بودم و تیم مقابل با هر برآورد معقول و منطقی مقصر شناختهشده بود، اما من بر اساس پاسخ خودم در این شرایط مورد قضاوت قرار میگرفتم. اعتبار و شخصیت من که برای ساختن آن طی سالیان متمادی زحمتکشیده بودم در یکلحظه محو میشد و من خودم را حقیر، حساس و کینهجو نشان میدادم.
تیم ترجمه مدرسه موفقیت
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.