هشت مورد که آنها در رابطه با بازاریابی هرمی به شما نمیگویند
در ابتدا ذکر این مورد حائز اهمیت است که این مطلب یک راهنمای فروش، نقد یا . . . نیست. از شما قرار نیست خواسته شود که عضو مجموعهای شوید یا آدرس ایمیل خود را در اختیار ما قرار دهید.
در این مطلب قصد داریم به نکاتی اشاره کنیم که اغلب افراد دعوت کننده از شما برای فعالیت در این حوزهها، تمایلی به بازگو کردن آنها ندارند، مگر بطور مستقیم از آنها بپرسید و آنگاه هم با بیمیلی به شما پاسخ میدهند؛ اما اطلاع داشتن شما از آنها پیش از وارد شدن به آنها از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.
در سال اول ممکن است به هیچ درآمدی دست پیدا نکنید (و حتی شاید هرگز)
در حالی که بسیاری از افرادی که برای جلب و جذب شما به این سیستمها فعالیت و تبلیغ میکنند، قول درآمدهای چندین میلیونی را به شما میدهند، اما واقعیت این است که شما به احتمال زیاد در سال اول هیچ درآمدی ندارید و حتی ممکن است این روند برای سالهای بعد هم تکرار شود.
به گفته ریچارد بلیس بروک Richard Bliss Brooke که یکی از پیشگامان اولیه ورود به این عرصه است:
“شما برای موفقیت در این فرایند نیازمند 2 تا 5 سال فعالیت اختصاصی هستید، نیاز به انبار کردن محصول، شرکت در رویدادهای مختلف، سفرهای مکرر، شبکهسازی و . . . دارید. البته در برخی از موارد هم بر اساس شبکه ارتباطی خودتان ممکن است در سال اول به میزانی از درآمد خالص دست پیدا کنید و شاید هم موفق نشوید، که البته نرخ شکست مطمئناً بسیار بیشتر از چیزی است که تصور میکنید، خصوصاً برای آنهایی که لزوماً با دید کسب درآمد وارد این فعالیت میشوند.”
البته به گفته آقای بروک این موضوع زمانی صدق میکند که شما بصورت تمام وقت برای آن تلاش کنید، اگر بصورت نیمه وقت به آن نگاه می کنید، بازده آن به همین صورت تغییر میکند.
شاید اصلا در فروش عملکرد خوبی نداشته باشید (البته برای مدتی)
اجازه دهید رو راست باشیم، همه ما فروشنده به دنیا نیامدهایم و برخی از ما شاید نسبت به بقیه موقعیت بهتری داشته باشیم.
در تحقیقی که در سال 2011 توسط دانشگاه هاروارد انجام شده، مشخص شده است که 70% افراد برتر فعال در حوزه فروش ممکن است دارای استعداد ذاتی در این زمینه باشند و چیزی در حدود 30% از این افراد اصولاً آموزشهایی را در این حوزه دریافت می کنند.
بازاریابی هرمی عموماً در رابطه با فروش یک محصول یا خدمت است ( به عبارتی بازاریابی و فروش بخشی جدا نشدنی از آن است و اگر کسی در معرفی آن چنین چیزی را انکار میکند، مطمئناً یا یک کسب و کار نیست و پایه درآمدزایی ندارد یا اینکه قصد مخفی کردن چیزی را دارد).
بله، شما ممکن است یاد بگیرید که چطور باید محصول را بفروشید، اما اگر در حوزه دیگری استعداد داشته باشید، چه لزومی به تلاش و بدست آوردن این مهارت است؟
و حتی مهمتر از آن اینکه آیا استطاعت هزینه کردن از زمان و پول خودتان برای یادگیری این شیوه از فروش را دارید؟ یا اینکه حتی بعد از مدتی طولانی فقط یاد بگیرید که برای فروشندگی ساخته نشدهاید؟
ممکن است در نهایت مجبور به خرید کالاهای آموزشی و کمکی شوید
بسیاری از افراد تازه وارد که به توصیه افراد بالادستی خود وارد دنیای بازاریابی شبکهای یا هرمی میشوند، اینچنین باور دارند که به منظور کسب موفقیت در این صنعت باید محصولات کمک آموزشی و انگیزشی بسیار زیادی بخرند و با سیستمهای رهبری آشنا شوند. این کار در واقع کاملاً درست است، البته اگر هیچ استعداد ذاتی در رابطه با حوزه فروش نداشته باشید. (نکته بالا را مطالعه کنید)
اگر در این رابطه در سطح شبکههای اجتماعی جستجویی داشته باشید، حجم زیادی از این مطالب را پیدا میکنید که برای هر فردی با هر پیش زمینه و سابقهای تهیه شده است. برخی از شرکتهای مبتنی بر بازاریابی هرمی حتی محصولات خاص خودشان را در این رابطه دارند که توسط فروشندگان خودشان به داوطلبان عرضه میشود. اما مشکل این مسئله این است که قیمت این محصولات کم نیست، برخی از آنها توسط خود شرکتها و یا توسط افرادی تولید میشوند که به نوعی در پشت پرده در ارتباط با همین شرکتها در حال فعالیت هستند و در برخی از موارد قیمت آنها حتی از قیمت محصولاتی که به عنوان محصولات اصلی خود شرکت معرفی می شوند نیز بیشتر است.
یک نمونه از این موارد شرکت Herbalife است که یکی از اعضای وابسته آن بنام Shawn Dahl که مدیر و رئیس باشگاه اعضای این برند هم هست، مجموعه ای تحت عنوان “IncomeAtHome”– درآمد در خانه – را تحت مدیریت خود دارد که به نحو فریبندهای اقدام به تبلیغ فرصتهای درآمدزایی از داخل منزل کرده و مخاطبین خودش را به سوی عضویت در شبکه Herbalife ترغیب میکند (و البته جالبتر اینکه خود این فرد هرگونه ارتباط با این مجموعه ها را رد میکند). همچنین از دیگر برندهایی که از همین طریق در حال درآمدزایی برای خودشان هستند، می توان به Vemma، Amway و . . . اشاره کرد.
در واقع میتوان گفت در نقطه پایانی این روند ضرر و زیانهای بسیار زیادی را متوجه شما میکنند، چرا که بجای تحصیل پول در حال هزینه کردن پول هستید.
ممکن است رابطه شما با دوستان و خانواده خودتان به هم بخورد
برخی از رهبران و افراد بالادستی در این صنعت، در حالیکه همواره در عجله و شتاب برای بدست آوردن اعضای جدید و زودتر خلاص شدن از زحمت ارائه مشاوره فروش به شخص شما هستند، همواره توصیه میکنند تا برای فروش محصولات به سراغ در دسترسترین افرادی بروید که احتمال قانع شدن آنها بیشتر و بیشتر از هر فرد دیگری است. این کار اغلب موجب از خود بیگانه و دشمن کردن دوستان و اعضای خانواده شما شود.
در واقع، با جستجویی کوتاه در اینترنت به راحتی میتوانید با این روش این دسته از رهبران و بالادستیها آشنا شده و حتی روشهایی را در رابطه با امتناع از آنها نیز بیاموزید.
صراحتاً می توان گفت که این جنبه از این کار مسئلهای پر دردسر و مشکل آفرین است، چرا که شما در حال وارد کردن پول و مسائل مالی به حوزهای هستید که به طور معمول یک مسئله و دغدغه اجتماعی به حساب میآید و با انجام آن در انتظار شکل گرفتن یک فاجعه در زندگی خود قرار میگیرید.
ببینید شما معمولا زمانی که یک قرار دوستانه با یکی از اعضای فامیل یا … می گذارید، پس از انجام شدن این دیدار، قیمتی بر روی این جلسه نمیگذارید و در ازاء زمان صرف شده از دوست خود طلب مبلغی نمیکنید. اما وقتی در یکی از این جلسات به وی ملحق شدن به این سیستم را در ازاء پرداخت X ریال یا خرید X ریال از محصولات را میدهید، در واقع در حال قیمت گذاشتن بر روی آن جلسه یا آن شخص هستید. چرا باید چنین محصولاتی را به وی بفروشید؟ آیا غیر از این است که وی را تنها به عنوان یک مشتری بالقوه برای کسب سود دیدهاید؟ آیا چنین دیدی خوب است؟
میتوانیم از یک جنبه دیگر به این موضوع نگاه کنیم و آن اینکه . . . ما بطور کلی دارای دو هنجار مختلف هستیم، یکی هنجار بازار و یکی هنجار اجتماع. این دو هنجار در حالت عادی از یکدیگر عبور نمیکنند و اگر بکنند، مقدار آن در حداقل ممکن است؛ با این وجود زمانی که همدیگر را قطع میکنند به عنوان یک اشتباه بزرگ اجتماعی در نظر گرفته میشوند.
بازاریابی شبکهای هنجار اجتماع را به گونه ای تغییر میدهد که موجب فشار و هُل داده شدن هنجار اجتماعی میشود. زمانی که از این طریق اقدام به فروش به دوستان و اعضای خانواده خود میکنید، در واقع آنها را تبدیل به یک مبلغ ریالی برای خود کردهاید. اگر محصول را دوست نداشته باشند، مجبور به انتخاب توهین به شخص شما از طریق رد کردن پیشنهاد شما (زیر پا گذاشتن نُرم اجتماعی شما یا خودشان) شدهاند یا با پذیرفتن پیشنهاد شما سعی میکنند از شرایط پیش آمده لذت ببرند (که در واقع هنجار بازار را زیر پا گذاشتن).
اگر آنها از پذیرش پیشنهاد شما سر باز زنند، لطمه زیادی به “خود” (ایگو) شما وارد میآید و شما ممکن است تصور کنید که اگر قادر به فروش این محصولات به دوستان و اعضای خانواده خودتان هم نباشید، پس مطمئناً اصلا نمیتوانید آنها را به افراد غریبه بفروشید و البته این موضوع تا حدود بسیار زیادی هم درست است، هر چند که ناراحت کننده باشد.
اگر آنها پیشنهاد شما را بپذیرند، ممکن است شما را دچار تصور اشتباهی در رابطه با تواناییهای فروش شما بکنند، در حالیکه شما در حال هزینه کردن از “سرمایه اجتماعی” خودتان بر روی آنها هستید. زمانی که هیچ سرمایه اجتماعی برای هزینه کردن بر روی افراد غریبه نداشته باشید، پس قادر به فروش هیچ یک از این محصولات هم نخواهید بود، اما در آن زمان دیگر بیش از حد تصور درگیر این طرح و نقشه شدهاید و از این رو هزینههای بسیار زیادی بطور ناخواسته به شما تحمیل میشود.
بنابراین از اینکه قصد قرار دادن دیگران در این شرایط را داشتهاید، مورد تنفر قرار می گیرید یا نسبت به دیگر افرادی که توسط آنها به این جریان کشیده شدهاید، تنفر پیدا میکنید.
محصول شما ممکن است قلابی و بیاعتبار باشد
اکثر محصولاتی که توسط سیستمهای بازاریابی شبکهای به فروش میرسند، ماهیتی مشکوک داشته به گونهای تاکید میکنند که مواد تشکیل دهنده یا تولید کننده آنها به شکلی نامشخص برای بدن و سلامت شما لازم و ضروری میباشد و این در حالی است که معمولاً هیچ بازه زمانی استفاده آزمایشی یا تست رایگان هم برای آنها ارائه نمیشود.
با این وجود، آیا هرگز تصور کردهاید که این محصولات ممکن است در ارائه همان ماده مصرفی بخصوصی که بر وجود آن در محصول خود تاکید دارند، دست به کم فروشی بزنند؟
بله، نمونه هایی از این دست کم نبوده است. مثلا در سال 2010 گروهی مردمی یا به اصطلاح دقیقتر NGO از یکی از این شبکهها به نام Waiora به دلیل کم فروشی مادهای به نام زئولیت در یکی از محصولات بهداشتی آنها یک دادخواست دسته جمعی را تنظیم کرده بودند. آزمایشی که از این محصول به عمل آماده بود، نشان میداد که از این ماده تنها به مقدار کم و در حدود 150 میلی گرم در محصول مورد نظر وجود داشت، در حالی که شرکت ارائه کننده ادعای وجود بیش از 2500 میلی گرم از آن را در محصول خود داشت. این موضوع در حالی بود که بر اساس ادعای سودمند بودن بسیار زیاد این ماده برای سلامت انسان، تنها تاثیر کم آن بر مشکلات گوارشی مانند اسهال مورد تائید پزشکان مستقل بود. این گروه پس از پیگیریهایی لازم در سال 2012 موفق به کسب نتیجه لازم و دریافت خسارت از این شرکت شده بودند.
البته در این رابطه شاید بهتر باشد که این نکته را هم یادآوری کنم که بر اساس قوانین اداره غذا و دارو آمریکا هیچ شرکتی در تبلیغات خودش برای محصولات مکمل نمیتواند ادعای هیچ تاثیر مستقیمی بر روی بدن انسان داشته باشد و چنین کاری کاملا غیرقانونی است، چرا که این آثار بر بدن افراد از فردی به فرد دیگر کاملاً متفاوت است.
گواهیها و استانداردهای محصول ممکن است بیاعتبار باشد
تقریباً تمامی شرکتهایی که محصولات مکمل به فروش میرسانند، دارای نوعی مطالعه رسمی و غیررسمی هستند که نشان میدهد مکمل عرضه شده از طرف آنها بسیار فوقالعاده است. با این وجود، آیا تاکنون به این موضوع فکر کردهاید که این مطالعات و تحقیقات انجام شده ممکن است قلابی و بیاعتبار باشند؟
بله، مواردی مشابه این بسیار بوده است. در سال 1999 یک پزشک به نام Darryl See از طریق سیستم بازاریابی چندسطحی به شهرت رسید. وی برای این موفقیت از مقالهای به قلم خودش استفاده کرده بود که در مجله انجمن تغذیه آمریکا منتشر شده بود و اثبات میکرد که محصولی از یک شرکت به نام Mannatech – که بر پایه اصول بازاریابی شبکهای فعالیت می کرد – آثار بسیار خوبی بر سلول های بدن انسان دارد. این دکتر خودش را از اعضای اصلی هیئت علمی دانشکده پزشکی ایروین در دانشگاه کالیفرنیا معرفی میکرد و از اعتبار موسسه ملی بهداشت آمریکا در انجام این تحقیق برای معتبر جلوه دادن مطالعه و مقاله خودش بهره میبرد. امابر اساس اطلاعات بدست آمده از مدیر شرکت مذبور – Mannatech – این روند موجب سرمایه گذاری بیش از 400000 نفر از اعضای زیرمجموعههای این شرکت و تلاش برای فروش این دارو شده بود که البته سود خیلی خوبی هم برای این شرکت به همراه داشت، در حالیکه ماده اصلی تشکیل دهنده این دارو تنها یک ماده مکمل قندی بود که مصرف آن حتی برای افراد با سنین بالا میتوانست خطراتی را به همراه داشته باشد.
در اینجا مشکل این بود که در عین حقیقی بودن مقاله، تحقیقات و مطالعاتی که مقاله بر اساس آن نوشته شده بود، همگی جعلی و بیاعتبار بودند یا حداقل مشکلات متعددی داشتند که اعتبار آن را زیر سوال میبردند. از طرفی این پزشک دو ماه پیش از انتشار مقاله از عضویت در هیئت علمی دانشگاه کالیفرنیا استعفاء داده بود، همسر وی یکی از شرکاء اصلی تولیدکننده دارو فوق بود و البته شخص پزشک در مطالعه انجام شده زیر نظر موسسه ملی بهداشت آمریکا هیچ دخالتی نداشت و مهمتر از همه اینکه این موسسه هم انجام شدن این تحقیقات در این موسسه را تائید نمیکرد، که به هیچ یک از این موارد در مقاله مورد نظر اشارهای نشده بود. ادامه این ماجرا اینگونه بود که دانشگاه کالیفرنیا بطور اختصاصی دست به انجام تحقیقاتی در رابطه با داروی فوق زد. شرکت Mannatech تا زمانی که دارو در بازار فروش داشت از این پزشک دفاع میکرد، اما پس از آن خودش پروندهای را علیه این دکتر به جرم کلاهبرداری در دادگاه باز کرد و در نهایت مجوز این آقای دکتر در سال 2007 به حکم دادگاه باطل و وی از تمام فعالیتهای پزشکی معلق شد.
مسئله اینجاست که وقتی شما میتوانید بر روی سایتی مانند www.fiverr.com هر سند یا گواهی نامهای را تنها به قیمت 5 دلار تهیه کنید، آیا دیگر اعتماد کردن به گواهیها و … کار عاقلانهای است، حتی آن دسته از گواهیهایی که توسط پزشکان یا به اصطلاح کارشناسان مورد تائید قرار گرفتهاند.
مدل درآمدزایی ارائه شده ممکن است بیاعتبار و جعلی باشد
یک شرکت میتواند ادعا کند که بر اساس یک مدل خاص از کسب و کار فعالیت میکند. با این وجود، در عملیات و فعالیت واقعی، آنها میتوانند بر اساس هر مدلی که تمایل داشته باشند فعالیت خود را پیش ببرند و این مدل لزوماً نباید منطبق بر مدل اعلام شده باشد که با جستجویی ساده در حوزه صنعت بسیاری از شرکتها قابل شناسایی هستند که منبع درآمدی غیر از مدل کسب و کار معرفی کرده برای خود را مورد استفاده قرار میدهند.
در اینجا به دو مورد از این شرکتها اشاره میکنم که مورد اول آن شرکتی با عنوان Burnlounge بود که برای اولین بار بصورت آنلاین به مرکزیت شهر نیویورک به عنوان یک فروشگاه آنلاین فروش موسیقی آغاز به کار کرد و اعضاء در آن در سه سطح قادر به ثبت نام بودند: خردهفروشی، ویژه و اعضای خیلی مهم. اعضاء در سطح خردهفروشی میتوانستند بصورت رایگان عضو شوند، اما برای سطح ویژه و یا سطح اعضای خیلی مهم باید چند صد دلار هزینه میکردند. اعضای عادی فقط قادر به فروش موزیکهای خود بر روی سایت بودند و میتوانستند اعضای دیگری را به سایت معرفی کنند، اما اعضای ویژه و سطوح بالاتر که ماهیانه حق عضویتی در حدود 7 دلار میپرداختند، میتوانستند از طریق معرفی دیگران مبالغی را دریافت کنند که بصورت وجه نقد به آنها داده میشد و نه بصورت اعتبار جهت استفاده در سایت یا خرید موسیقی از سایت و … . تمام موسیقیهای منتشر شده بر روی سایت هم تحت لیسانس و مجوز این سایت بود و این شرکت با این روند توانسته بود میلیونها دلار درآمدزایی داشته باشد. تا اینکه در سال 2007 کمیسیون تجارت فدرال، فعالیت آنها را بازاریابی شبکهای تشخیص داده و بر اساس قانون ممنوعیت این فعالیت در آمریکا پروندهای را بر علیه آنها در دادگاه باز کرد. بازنگری صورتهای مالی آنها نشان از این داشت که کمتر از 10% از درآمدهای آنها از راه فروش موسیقی بوده و بقیه درآمد از طریق فروش عضویت در سایت بوده است. یعنی به عبارتی این اعضاء سایت بودند که حق عضویت در سایت را به دیگران میفروختند و از این طریق کسب درآمد میکردند.
آنها ادعا داشتند که از طریق بازاریابی متمرکز در حال فروش موسیقی بودند، اما در واقع کار آنها به استخدام درآوردن اعضاء خودشان و پرداخت پورسانت برای به عضویت درآوردن دیگران بدون فروش هرگونه محصول به آنها بود.
نتیجه این پرونده محکوم شدن این شرکت به بازگرداندن بیس از 1.9 میلیون دلار به اعضاء خود بود و البته این پرونده همچنان برای رسیدگی بیشتر در دادگاه فدرال آمریکا باز است.
نمونه دیگری از این مورد کسب و کاری موسوم به YTB(Your Travel Biz) بود که در سال 2001 تاسیس شده و به جرم فعالیت کردن در زنجیرهای از کسب و کار استخدام دیگر افراد در ایالات مختلف آمریکا به دادگاه کشیده شده و محکوم شده است. این شرکت به مردم گفته بود که آنها میتوانند با پرداخت مبلغ 499 دلار (بعدها این مبلغ به 199 دلار کاهش پیدا کرد) برای شروع، تبدیل به یک نماینده آنلاین آژانس مسافرتی شوند و سپس ماهیانه 50 دلار هم پرداخت کنند و از طریق این وبسایت برای مشتریان خود خدمات مسافرت و … را رزرو کنند و سپس بر اساس هر فروشی که دارند و همچنین هر فردی که به استخدام این شرکت در میآورند کمیسیونی را دریافت کنند.
در سال 2008، دادستان کل آمریکا، جِری براون، با این ادعا که این شرکت افراد را مجبور به استخدام افراد دیگر میکند و اینکه فروش خدمات مسافرتی در عمل هیچ سودی را حاصل این به اصطلاح نمایندگان نمیکند، این شرکت را تحت تعقیب قانونی قرار داد. چرا که بر اساس تحقیقات مشخص شده بود تنها تعداد کمی موفق به دریافت شاید چیزی در حدود 50 دلار در ماه از این طریق میشدند که آن هم برای پرداخت حق عضویت خودشان در آن سایت رزرو خدمات استفاده میشود. این شرکت در نهایت در ایالت کالیفرنیا محکوم به پرداخت یک میلیون دلار جریمه و عدم ادامه فعالیت در این ایالت شد. ایالت ایلینوی هم در ادامه حکمی مشابه را برای این شرکت تعیین کرد تا اینکه این شرکت در سال 2013 اعلام ورشکستگی کرد.
این شرکت بر روی کاغذ خودش را به عنوان یک فروشنده آنلاین خدمات مسافرتی معرفی میکرد، اما در واقعیت یک طرح بازاریابی هرمی گسترده بود که در آن نمایندگان از طریق استخدام نمایندگان بیشتر کسب درآمد داشتند.
پس فقط به این دلیل که یک شرکت “اعلام می کند” که عملیات آنها به یک شیوه خاص است، به این معنا نیست که واقعاً چنین عملیاتی را برای سودآوری خود مورد استفاده قرار میدهند.
شرکت ممکن است در اصل یک ترفند هرمی یا ترفند پونزی باشد.
بدترین ترسی که هر عضو آیندهنگر شرکتهای بازاریابی شبکهای در وجود خود دارند، این است که در دام یک کلاهبرداری . . . یک طرح پونزی یا طرح هرمی گرفتار نشده باشند. البته این ترس بسیار غیرمنطقی و نامعقول است، اغلب وجود آن را کتمان میکنند و زمانی که در مورد اساس آن طرح از آنها پرسش میشود، با پاسخهایی از این قبیل از طرف آنها روبرو میشوید که:
– نمیتونه یک طرح هرمی باشه . . . به همه پول داده تا حالا!
– هر چیزی ممکنه از یک جنبه هرمی در نظر گرفته بشه، حتی شرکتهای بسیار بزرگ!
– طرح های پونزی همه جا هست و دیده میشن، مثلا . . .!
– تو نمیتونی این سیستم ما رو درک کنی! (بهم زنگ بزن که یه قراری بذاریم و بیشتر برات توضیح بدم)
– البته که نه! میدونی چند ساله این سیستم داره کار میکنه؟!
– و . . . .
وقتی از این افراد پرسیده میشود که آیا اساساً اطلاع دارید که چه اصلی موجب پونزی یا هرمی نامیده شدن یک طرح کسب و کار میشود، اغلب هیچ ایده یا اطلاعاتی در سر ندارند، غیر از اینکه بالاسریهای آنها به آنها اطمینان دادهاند که این طرح اینگونه نیست یا اینکه نهایتاً برای توجیه کار خود به مدل کسب و کار معرفی شده از طرف شرکت برای توجیه و ثبت شدن خودشان اشاره میکنند یا مثلاً رسالت سازمانی شرکت را از روی سایت آن برای شما میخوانند.
با این وجود، همچنان که پیش از این اشاره شد، چنین ادعاها و مدلهای کسب و کاری که توسط خود افراد اظهار شدهاند، نمیتوانند بدون واکاوی دقیق مورد تائید قرار بگیرند. یعنی آنچه که آنها بیان میکنند یک موضوع است و آنچه که در عمل پیاده میکنند، می تواند موضوعی کاملاً متفاوت باشد که در این رابطه میبایست به قوانین و آزمونهایی رجوع کرد که برای تشخیص هرمی بودن و … این مدلهای کسب و کار طراحی شدهاند.
به عبارتی تنها به این دلیل که آنها هرمی یا پونزی بودن خود را انکار میکنند، دلیل بر درستی حرف آنها نیست، مگر اینکه پس از تحقیق و بررسی این موضوع اثبات شود.
نتیجه گیری
نکات مطرح شده در این مطلب، نکاتی هستند که شاید در هیچ مقاله مرتبط با بازاریابی هرمی در رابطه با آنها نخوانید و بر روی وبسایت هیچ یک از این شرکتها به آنها اشارهای نشده است.
علاوه بر این بسیاری از رهبران و افراد عضو در سطوح بالاتر این مدلهای کسب و کار، بطور فعالانه اجتناب از صحبت در رابطه با هر موضوع “منفی”، از قبیل این هشت مورد را، گوشزد میکنند و به هر کس که صحبتی از این موارد را به میان بیاورد، برچسب منفینگر و دزد آرزوها و … میزنند که مثلاً قصد ممانعت از ثروتمند شدن دیگران را دارند.
صادقانه باید گفت که صحبتهای این رهبران تنها موجب بیپروا شدن شما میشود، نه ایجاد انگیزش.
بجای بستن چشم و گوش خود بر روی حقایقی که ممکن است تمایلی به دانستن آنها نداشته باشید، باید با روی باز تمام اطلاعات موجود را دریافت کرده، اطلاعات بیپایه را کنار بگذارید و از تمام اطلاعات درست موجود برای داشتن بهترین قضاوت استفاده کنید و نیز در صورت فراهم آمدن اطلاعات جدید باز هم آنها را با دید باز مورد بررسی قرار دهید.
این یعنی روشن فکری، و در واقع چیزی است که رهبران فعال در این مدلهای کسب و کار دوست ندارند شما به آن دست پیدا کنید.
مراقب خودتان باشید.
منبع: تیم ترجمه مدرسه موفقیت
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.