فصل هفتم: بیشعور تجاری
” دلی بزرگ دارم ، آن قدر که همه اسکناس های دنیا در آن جمع میشوند”.
برنارد گروفشتاین، یک بیشعور تحت درمان
صنعت، بازرگانی و تجارت، رشته هایی است که بیشعور های زیادی جذبشان می شوند.دلیلش هم ساده است: بیشعورها عاشق پول قدرت و رقابت اند.برتری طلبی در تجارت با عشق بیشعورها به پول مرتبط است. مدیریت ابزاری میشود در دست یک بیشعور تا از قدرت و امکانات سوء استفاده کند بر رقابت، محمل ایده آلی میشود برای ویرانگری که جزء جدا نشدنی بیشعوری است. در واقع تاریخ تجارت مملو از بیشعورهاست.
برای تاجرها و کاسب های عادی و سالم رقابت در حد محرک مفید است اما در نظر بیشعور های تجاری رقابت معادل است با جنگ و خون ریزی.
بیشعور های تجاری از قدرت فقط برای خود شیفتگی و خودرایی بیشتر استفاده می کنند. این افراد گمان میکنند که تنها کارکرد شرکت یا موسسه شان این است که قدرت آنها را تامین کند.
تاجر شرافتمند شفاف کار می کند و چیز زیادی برای پنهان کردن ندارد اما بی شعور تجاری حتی در خواب هم نمی گذارد کسی سر از کارش درآورد.
وقتی یک نفر با کمبود لیاقت و توانایی اصرار داشته باشد که در جلسات، مذاکرات و محاسبات به هر نحوی کارش را پیش ببرد باید کمبودهایش را با حقه بازی، حرافی و بلوف زدن جبران کند. بیشعور های گنده گو از همین جا پیدا می شوند. اوج هنرنمایی گنده گوها وقتی است که سرنخ کلام از دستشان رفته باشد و ندانند درباره ی چین دارند حرف میزنند.آنها می دانند که در بیشتر محیط های کاری “ژست” نقش اساسی را دارد و بنابراین به گونه ای ژست می گیرند که انگار همه چیزدانند.این بیشعور ها خودشان را در برانگیختن دیگران( چرند گویی)، خلاقیت( دزدیدن ایده های دیگران)، تعامل( ارعاب دیگران)، و مدیریت( سرپوش گذاشتن بر گند کاری های شان) خبره نشان می دهند.
تابلو ترین نوع بیشعورهای تجاری، بیشعور های mba هستند: مخفف عبارت:” خبر در بی شعور بودن” اینها افرادی اند با تئوری های عریض و طویل که عقلشان پاره سنگ بر می دارد. آدمهایی با مدارک دهن پر کن از موسسات علمی جهانی که برای هر مسئله ای پاسخی(و نه راه حلی) در آستین دارند. بیشعور های mba ید طولانی در برگزاری جلسات طولانی و خسته کننده ای دارند که در آنها آمار و ارقام از آدمها، محصولات و فروشگاه ها اهمیت بیشتری دارد.آنها به تمام مسائل و مشکلات به دید وضعیت های مفروضی نگاه می کنند که با تئوری های انتزاعی قابل حلند.
تمرین ها
1- برای کدام بیشعور تجاری کار می کنید؟
2- در ۶ ماه گذشته چه بامبول هایی بر سرتان آورده؟ در شش روز گذشته چطور؟ در شش دقیقه گذشته؟
آیا این شخص از بیشعوری خودش مطلع است؟ اگر پاسخ منفی است، بین همکارانتان قرعه کشی کنید و قرعه به نام هرکس افتاد، مامور اعلام بیشعوری به وی بشود.
کتاب بيشعوري-نويسنده خاوير کرمنت-مترجم محمود فرجامی-انتشارات تيسا-خلاصه شده توسط مريم درياگرد
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.