آیا درک بازارهای مالی یک هنر است؟
اخیرا عکاسی را به عنوان یک سرگرمی جدید برای خودم انتخاب کرده ام و رفته رفته دارم به این
نتیجه میرسم که شباهت هایی بین این هنر و حوزه معاملات در بازارهای مالی وجود دارد.
البته شکی نیست که با جنبه های تکنیکالی، فانتزی و چشمگیر آن کاملا آشنا هستم، با
لنزهای مختلف سر و کله زده ام و بسیار آموخته ام که چگونه باید سرعت شاتر و دیافراگم
دوربین را تنظیم کنم. اما با قضاوت کردن از روی تصاویری که تاکنون گرفته ام، تمامی آن
کتابهای درسی و علمی هم برای تبدیل کردن من به یک عکاس کافی نبوده اند.
هنوز در شگفتم که حرفهایی های این حوزه چگونه قادر به گرفتن تصاویر شگفت انگیز از اشیائ
یا سوژه های معمولی هستند. شاید پیش از این هزاران بار تمرین داشته اند تا فهمیده اند که
چگونه باید تنظیمات دوربین را تعیین کنند تا بتوانند از نور موقعیت، فضای پشت سوژه یا محیط
اطراف به نفع خود استفاده کنند. حتی با این شرایط هم، هیچ قانون قطعی و سریعی برای هر
موقعیت عکاسی وجود ندارد.
بطور مشابه، در معاملات بازارهای مالی، همین موضوع در رابطه با در نظر گرفتن زمان مناسب
برای وارد شدن به بازار هم صدق می کند. به همین دلیل است که شهود در این حوزه نقش
بزرگی را بر عهده دارد. معاملات در بازارهای مالی، نیازمند نوع خاصی از شهود است که برخی
از آن تحت عنوان “احساس کردن بازار” یا “حضور در لحظه” یاد می کنند، که البته نباید با حس
درونی فرد اشتباه گرفته شود و عامل بسیاری از معاملات یکباره هستند.
من در مورد آن نقطه خاص در حرفه معامله گری شما صحبت می کنم که در آن آنقدر تجربه
کسب کرده اید که دیگر قادر به برچسب زدن به رفتار بازار (روند دار، بدون روند، خارج شدن از
روند قبلی و …) باشید و بدانید که چه موقعیت معاملاتی را انتخاب می کنید تا از شرایط موجود
به نفع خود استفاده کنید.
به عنوان مثالی از این هنر :
- متوجه می شوید که بازار دارای روند است، پس از میانگین متحرک ها استفاده می کنید.
- متوجه می شوید که بازار در حال برگشتن است، پس از سطوح فیبوناچی استفاده می کنید.
- متوجه می شوید که بازار در حالت سکون قرار گرفته است، پس بیشتر از سطوح مقاومت
و حمایت استاتیک استفاده می کنید. - متوجه شدید که بازار در نقطه ای در فشرده شدن است، پس منتظر شکسته شدن یک
سطح می مانید.
آیا دست یافتن به این توانایی بصورت جادویی و یکباره برای شما اتفاق افتاده است؟ مطمئنا
نه!!! دقیقا مشابه با هر شکل دیگری از هنر، برخی ممکن است با یک استعداد طبیعی و ذاتی
متولد شوند و برخی دیگر آن را بر اثر تکرار و تمرین بدست بیاورند. به هر حال، شما به خاطر
اصلاح و پالایش مستمر و تمرین عمدی و آگاهانه بدست آورده اید.
از طریق این اعمال و رفتار، آموخته اید که به خود اعتماد داشته باشید و بازارهای مالی را به
گونه ای تحلیلی و در عین حال هنرگونه نظارهگر باشید و فقط بر حدس و گمان تکیه نکنید.
شما به این نتیجه رسیده اید که معامله گری بیشتر یک هنر است تا یک علم دقیق و اینکه در
واقع هیچ نشانه یا مجموعه ای از قوانین دقیق و حتمی که نشان از تغییر شرایط بازار داشته
باشد وجود ندارد.
اما چند کلمه کوتاه برای آنهایی که هنوز تمرین های زیادی در پیش دارند تا به این مرحله از
مهارت برسند . . .
قدرت و توان احساس کردن بازار یک شبه بدست نمی آید
و به زمان زیادی نیاز دارد.
دقیقا همانند عکاسی که نیاز به هزاران بار تمرین دارد تا موفق به گرفتن یک عکس بی نقص
شود، معامله گری هم نیازمند نگاه کردن به چارت های قیمت بصورت گاه و بی گاه تا بالاخره
بتوانید بصورت غریزی “بازار را احساس کنید.”
این تجربه بسیار ضروری است، چرا که به شما کمک می کند تا بخوبی متوجه شوید که چرا بازار
این رفتار فعلی را از خود نشان می دهد. به عبارتی فقط مطالعه متون و دستورالعمل ها و
جنبههای فنی بازار کفایت نمی کند.
تهیه شده در گروه تامین محتوا مدرسه موفقیت کار برای زندگی
محمد رضا گل آقایی
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.