راهنمای پرورش عشق به خود
تصور کنید اگر مجبور باشید 60 سال آینده را در یک رابطه ناگسستنی گیر کنید. شما باید همه جا با هم بروید، همه کارها را با هم انجام دهید و همه شادی و درد زندگی را با هم تجربه کنید. آیا ترجیح می دهید این فردی باشد که دوستش دارید، کسی که شما را نیز دوست دارد؟ یا ترجیح می دهید این یک همسایه قابل تحمل باشد که برای همیشه باید تحملش کنید؟
حالا پیچ و تاب: این شخص خود شما هستید. شما باید هر روز را با خود بگذرانید، تا آخر عمر. شما می توانید یا خودتان را تحمل کنید، گاهی اوقات در تضاد باشید یا شاید حتی اغلب از دست این شخص عصبانی باشید. شما می توانید نسبت به خودتان بی اعتنا باشید یا حتی خود را رها کنید، در آرزوهای خود شک کنید یا تلاش های خود را برای رشد تخریب کنید.
یا می توانید مهربان و همدل و ملایم باشید. در صورت انتخاب، ترجیح می دهید در کدام رابطه باشید؟ و اگر این عشق است، چگونه می توانید این عشق را پرورش دهید؟ بیایید چند مکان خوب را برای شروع بررسی کنیم:
نکته عشق به خود شماره 1: به بدن خود گوش دهید.
بدن ما با ارزش ترین دارایی ما است. بدون آن، ما نمی توانیم از غذای خوب لذت ببریم، بوی گل استشمام کنیم، مهارت های جدیدی بیاموزیم، عاشق شویم، مفروضات خود را به چالش بکشیم، خانواده هایمان را در آغوش بگیریم. و بدن مان گرانبها است زیرا غیر قابل تعویض است. اما ما اغلب با استفاده از بدن خود به عنوان ابزار، آن را به همان اندازه که امکان دارد تحت فشار قرار می دهیم. من می دانم که مطمئناً مقصر هستم که اغلب به بدنم توجه نمی کنم تا زمانی که مشکلی پیش نیاید.
اگر به نیازهای بدن خود بیشتر توجه کنیم چه اتفاقی می افتد؟ ما در روزهای شلوغ استراحت می کردیم و بهترین فرصت را برای خواب با کیفیت در شب به خود می دادیم. ما غذاهای مغذی بیشتری می خوردیم، زمان بیشتری را در طبیعت می گذرانیم و احتمالاً بیشتر اوقات ورزش می کردیم. دقیقاً آنچه بدن شما به آن احتیاج دارد فقط شما می دانید. و اگر واقعاً گوش دهید، دوباره شروع به ایجاد رابطه عاشقانه با آن می کنید.
نکته عشق به خود شماره 2: به خود اجازه احساس کردن بدهید
احساسات هرگز ذاتاً خوب یا بد نیستند. اینها واکنشهای طبیعی ما در برابر موقعیت ها هستند و اغلب بهترین ابزارهایی هستند که مغز ما برای انتقال خطر، بی عدالتی، ارتباط، خواسته و نیاز دارد. اگر احساسات را به عنوان “بد” برچسب گذاری کنیم، شرم و گناه و سرخوردگی را صرفاً به دلیل انسان بودن بر روی هم قرار می دهیم. اگر به احساسات خود اجازه دهیم و قدر آن را بدانیم، در عوض، خودآگاهی و شفقت به خود را بیشتر می کنیم
دفعه بعد که احساس اضطراب، عصبانیت یا ناامیدی می کنید، به طور خودکار احساسات خود را خاموش نکنید و سعی نکنید “فقط احساسات مثبت” ایجاد کنید. در عوض از خود بپرسید که این احساس در مورد وضعیت فعلی شما به شما چه می گوید. ممکن است دریابید که غمی در زیر عصبانیت پنهان شده است یا سردرگمی در پشت آن سرخوردگی وجود دارد. اینها می توانند سرنخ های ارزشمندی در مورد مراحل بعدی شما باشند. ممکن است تصمیم بگیرید آنچه را که احساسات فوری از شما می خواهند انجام ندهید (به عنوان مثال ، لازم نیست فقط به دلیل عصبانیت به دیوار بکوبید) اما حداقل به جای مبارزه با خودتان و احساستان در مقابل شرایط سخت، در یک جبهه هستید.
نکته عشق به خود شماره 3: خود را ابراز کنید و بر این موضوع تسلط پیدا کنید
انسانها موجوداتی بیقرار و خلاق هستند. ما فقط باید خودمان را بیان کنیم. ممکن است شما خود را خلاق تصور نکنید زیرا هرگز درس نقاشی ندیده اید یا در پیانو اعتماد به نفس ندارید، اما همه خلاقیت ها در جعبه هنرهای سنتی جا نمی گیرند. شاید شما کمدین مهمانی شام باشید که مردم را سرحال می کند. یا همیشه بهترین لباس مهمانی را داشته اید. اگر شما از خود قدردانی خود کنید، ممکن است به یک شکوفایی شگفت انگیز برسید. شاید رویای شما این است که در هر قاره یک ماراتن را بدوید.
یکی از بزرگترین راههایی که می توانید خودتان را دوست داشته باشید این است که به خود رضایت از تسلط و آزادی بیان را بدهید. به موضوعی بپردازید که به آن اهمیت می دهید و به خود اجازه شکست دهید.
نکته عشق به خود شماره 4: خودتان را ببخشید و صبور باشید
البته وقتی به خود فرصت می دهیم تا چیزهای جدید را کشف کنیم، خطر شکست و خطا را نیز داریم. گاهی پیامدهای این اشتباهات شدید است. آنها روابط ما را با افرادی که دوستشان داریم ریشه کن می کنند، جهت سلامت مالی یا جسمی ما را تغییر می دهند، ما را وادار به یکپارچگی اخلاقی خود می کنند.
شرم و گناه واقعاً می تواند گزنده باشد، اما دلیل خوبی برای آن وجود دارد. برای ما حیوانات اجتماعی با مغز اخلاقی، این احساسات خودآگاه ما را در قبال خود و یکدیگر مسئول می داند. اما وقتی درنگ می کنند و زیادی طول بکشند، چندان مفید نیستند. هنگامی که نفرت از خود بر شما سنگینی می کند، سخت است که جبران واقعی کنید یا از اشتباهات خود جلوگیری کنید.
چگونه خود را می بخشید؟ مسئولیت کامل نقش خود در هر اشتباهی که مرتکب شده اید را بپذیرید و همچنین بخشهایی را که مسئولیت شما نبوده است کنار بگذارید. در این مورد واقع بین باشید. سپس بپذیرید که چرا کاری را که انجام داده اید، انجام داده اید- شاید در یک لحظه دفاع تکانشی، شما یک همکار را در حضور رئیس خود تضعیف کردید بدون این که بدانید چقدر کلمات شما بر موقعیت آنها در شرکت تأثیر می گذارد. شاید شما آنقدر نسبت به خود و رابطه خود احساس ضعف می کردید که به شخصی به گونه ای خیانت کردید. اینها بهانه اشتباهات شما نیستند. آنها تصدیق صادقانه ای هستند که به شما در درک آنچه اتفاق افتاده است کمک می کنند تا بتوانید کارها را درست کنید.
آخرین نکته اما مهم این است که صبور باشید. همانطور که بخشیدن شخص دیگر زمان می برد، بخشیدن خود نیز زمان می برد. به طور فعال به خود دلسوزی نشان دهید و برای جبران خسارت اقدام کنید. خود را تنبیه نکنید، زیرا شرط می بندم شما به یادآوری بیشتری در مورد احساسی سنگینی اتفاقی که افتاده نیاز ندلرید.
نکته عشق به خود شماره 5: مرزها را تعیین کنید و بهترین مدافع خود باشید
دوست داشتن خود به معنای ارزش گذاری برای خود است. وقتی برای کسی ارزش قائل هستید، به جای سوء استفاده از او به او احترام می گذارید و از او حمایت می کنید. اغلب، ما در ارزش گذاری دیگران خوب هستیم، اما وقتی پای خودمان به میان می آید، دچار اشتباه می شویم. شاید ما هرگز نمی خواهیم که یک دسته کاغذ را برای رسیدگی ناگهان روی میز کار همکاران بیندازیم و از آنها بخواهیم که لطفی به ما کنند، اما وقتی یکی از همکاران این کار را با ما می کند، به سختی می توانیم بگوییم “نه”.
به خودمان چه می گوییم؟ ما فکر نمی کنیم شایسته احترام هستیم چگونه می توانید کسی را دوست داشته باشید و به او ارزش دهید هنگامی که به او احترام نمی گذارید؟
حتی برای نزدیکترین خانواده و دوستان خود برای خود مرز تعیین کنید. با مهربانی اما محکم به آنها پایبند باشید. مهارتهای ارتباطی قاطع را اغلب تمرین کنید. «نه» گفتن به درخواست های نامعقول را در آینه تمرین کنید. تمرین کنید که در آینه به آنچه نیاز دارید بپردازید، خواه این دستمزد متناسب با تخصص شما باشد یا تصدیق شریک زندگی شما از آسیب قبلی. وقتی سخت شد، وانمود کنید که برای بهترین دوست خود این کار را انجام می دهید.
منبع: Psychology Today
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.