۵ نشانه که شغل شما استعدادتان را به هدر میدهد
آیا از شغل خود راضی هستید؟ آیا فکر میکنید، این همان کاری است که برای آن ساخته شدهاید. آیا از زمانی که در محل کار میگذرانید لذت میبرید یا مدام به ساعت نگاه میکنید و منتظر هستید تا ساعت کاری تمام شود و نفس راحتی بکشید. ما بخش زیادی از عمرمان را در محل کار میگذرانیم و رضایت شغلی و لذت بردن از کاری که انجام میدهیم، نقش مهمی در ایجاد حس خوشبختی در ما دارد. در این مقاله، با بیان داستانی خیالی، ۵ نشانهای را پیدا میکنیم که شغل شما استعدادتان را به هدر میدهد.
جنین (Janine) که ماهها از شغل خود، ناراضی و ناامید بود، گفت «امروز سرِ کار، روز خیلی خوبی داشتم!» ما گفتیم: «چه خبر خوبی! چه اتفاقی افتاد؟» جنین گفت: «رئیسم درخواست کوچکی از من کرد، از آن درخواستهای سریع و غیرمنتظره. رئیسم مارجی، امروز صبح کنار میزم ایستاد و گفت که هفتهی آینده، گروهی از بازدیدکنندگان میآیند و او میخواهد با یک جلسهی کوتاه معارفه و سخنرانی به آنها خوشامد بگوید. او از من خواست تا متن سخنرانی را تنظیم کنم و من هم این کار را انجام دادم.» ما پرسیدیم: «چه جور سخنرانی؟» جنین گفت: «شرکت ما نرمافزار آموزشی تولید میکند. این بازدیدکنندهها خریدار نیستند ولی افراد بسیار بانفوذی هستند. آنها مربیهایی هستند که توسط دولتهایشان تعیین شدهاند و به توری در ایالات متحده فرستاده شدهاند. شرکت ما یکی از نخستین مکانهایی است که آنها از آن بازدید میکنند.
« متن سخنرانیای که آماده کردهام، با رسالت و تاریخچهی شرکت، شروع شده و سپس به مرور کلی خطوط محصولمان و چند مطالعهی موردی در مورد کمک محصولات ما به مربیان در آموزش به شاگردانشان، پرداختم. من واقعا به خودم افتخار کردم. افراد بسیار زیادی در شرکت، میتوانند از این سخنرانی استفاده کنند و توسط آن توضیح دهند که ما چه کاری انجام میدهیم و هدف ما از انجام این کار چیست.»
ما گفتیم: «این فوقالعاده است! آیا مارجی سخنرانی تو را دیده؟» جنین گفت: «نه، دقیقا قبل از تماس گرفتن با شما، سخنرانی را برایش ارسال کردم. فردا حتما واکنش او را میبینم.»
مارجی روز بعد با جنین تماس گرفت. او برای جنین یک پیام پست صوتی گذاشته بود و در آن گفته بود: «جنین، تنظیم متن سخنرانی را خیلی خوب انجام دادی.» پیام مارجی، پیام خوبی بود ولی جنین از آن خوشحال نشد.
جنین گفت: «وقتی به پیام مارجی در پست صوتیام که میگفت «تنظیم متن سخنرانی را خیلی خوب انجام دادی» گوش کردم، به این فکر میکردم که من و او به دو زبان مختلف، حرف میزنیم. این کار او به این معنی نیست که او فرد بدی است، ولی به من نشان میدهد که با گذاشتن عشق و هوشم در این شغل، فقط وقتم را هدر میدهم.»
«از دید مارجی سخنرانی من، هیچ کاربردی فراتر از استفاده در جلسهی هفتهی آینده با مربیان بازدیدکننده، ندارد. او از این مسئله هیجانزده نشده که من با واژهها و تصاویر، چیزی را بیان کردهام که مدیران شرکت ما سالها تلاش کردهاند تا آن را بیان کنند. مارجی در مورد این سخنرانی با رئیس خود صحبت نمیکند، یا آن را به هیچ شخص دیگری نشان نمیدهد و از من هم نمیخواهد که این کار را انجام دهم، چون این، کارِ من نیست. تنها چیزی که برای مارجی اهمیت دارد، این است که هر کس فقط در همان سطح و محدودهی کوچک خود باقی بماند! مارجی به کسی نخواهد گفت که «من در تیم خود یک ارتباطدهندهی خوب دارم که نامش جنین است و میتواند با بیان چیزهایی که بیشتر فروشندگان نرمافزار آموزشی نمیتوانند بیان کنند، در پیدا کردن مشتریهای مناسب به شرکت ما کمک کند.» مارجی هیچکدام از این کارها را انجام نخواهد داد. او همین الان هم، سخنرانیای را که دیروز، تمام وقتم را صرف نوشتن آن کردم، فراموش کرده است. برای او این موضوع، فقط یکی از موضوعات عادی و روزمره است.»
جنین آن شب، به طور مخفیانه جستجو برای کار را آغاز کرد. او گفت: «ایدههای من، نیازهای برآورده نشدهی من و انرژی من، بسیار بیشتر از آن است که بخواهم به تلف کردن استعدادهایم در شغل فعلی، ادامه بدهم.»
این مسئله که شور و شوق جنین در تنظیم متن سخنرانی، تا آن حد بالا رفت و سپس در روز بعد، توسط مارجی سرکوب شد، تلنگری برای جنین بود. جنین متوجه شد که استعدادهای او در شغل فعلیاش، به هدر میرود و مثل یک ماهی است که برای شنا به تُنگ بزرگتری نیاز دارد. او باید در جایی کار کند که قدر او را بدانند و از استعدادهایش برای کمک به رشد و پیشرفت سازمان بهره ببرند.
در اینجا پنج نشانه را بیان میکنیم که نشان میدهد شغل شما نیز استعدادهای شما را به هدر میدهد:
۱. وقتی ایدهی خوبی دارید، هیچکس علاقهای به شنیدن آن ندارد.
۲. به شما گفته میشود که «فقط وظایفی که برای تو تعیین شده را انجام بده»، حتی وقتی که میتوانید کمک بسیار زیادی به پروژهها یا وظایف دیگر بکنید.
۳. مدیرانتان هیچ چشماندازی برای سازمان، زندگی خودش یا (لااقل) شما و مسیر شغلی شما ندارند.
۴. به اندازهای از شغلتان ناامید شدهاید که دچار استیصال شدهاید و این حس نمیگذارد راحت بخوابید.
۵. دوستانتان شما را فردی زرنگ، شوخ، حساس و باهوش میدانند ولی هیچ کس در محل کار، شما را چیزی بیش از کارمندی سطح پایین به حساب نمیآورد.
همهی ما گاهی به وضعیت موجود عادت میکنیم و خود را فریب میدهیم و میگوییم: «این شغل را دوست ندارم، ولی میتوانم برای مدتی آن را تحمل کنم.» تحمل کردن این شغل چه فایدهای دارد؟ با این کار چه چیزی عاید شما میشود؟ این کار فقط موجب میشود که ناامیدتر شوید. از لحظهای که کنترل را به دست میگیرید و برای آیندهای روشنتر برای خود و حرفهتان برنامهریزی میکنید، بار شما سبکتر میشود.
لازم نیست بلافاصله شروع به نوشتن رزومه کنید. میتوانید با برنامهریزی شروع کنید. یک دفتر خاطرات بردارید و هر زمان که فرصتی پیدا کردید، در آن بنویسید. در مورد این بنویسید که اگر در این شغلی که استعدادهایتان را به هدر میدهد گرفتار نشده بودید، چه کار میکردید. از همان لحظهای که به پرسشهای زیر پاسخ میدهید، به تدریج احساس رهایی میکنید.
من در چه کاری بسیار خوب هستم که در شغل فعلیام آن را انجام نمیدهم؟
اگر شغل فعلیام را نداشتم، دوست داشتم به جای آن چه شغلی داشته باشم؟
به چه کاری بیشتر از وظیفهی فعلیام علاقهمند هستم؟
در چه کاری بسیار توانا هستم؟
دوست دارم چه کاری انجام بدهم؟
چه نوع مشکلاتی را در محل کار حل کردهام (اعم از اینکه حل کردن آن مشکلات، بخشی از شرح وظایفم بوده یا خیر)؟
شما تواناتر از آن هستید که بتوانید تصورش را بکنید. با بر عهده گرفتن کنترل زندگی شغلی خود و کنار گذاشتن شغلی که توان شما را تحلیل میبرد و استعدادهایی را که باید به دنیا نشان دهید، به هدر میدهد، قدرت شما افزایش مییابد و به تدریج فرصتها را میبینید. در چنین وضعیتی میدانید که حتی بدترین شغل در جهان هم نمیتواند شعلهی شما را خاموش کند و میتوانید از این مانع عبور کنید و به حرکتِ روبهجلو، در مسیر خود ادامه دهید.
نخستین مرحله، رسیدن به این تصمیمگیری است که «دیگر کافی است، کنترل این کشتی را خودم به دست میگیرم!» در یک لحظه میتوانید به این تصمیم برسید، و با این کار، رفتهرفته همه چیز برای شما بهتر میشود!
منبع:سایت چطور
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.