چرا ما به بحران نيازمنديم؟
زماني كه 10 ساله بودم توپ فوتبالم ارزشمندترين دارايي من بود. موقع غذا خوردن با من بود، با آن ميخوابيدم و هفتهاي يك بار آن را به جاي كفشهايم برق ميانداختم. در مورد فوتبال همه چيز ميدانستم. اما از مسايل پيرامونم كاملا بياطلاع بودم. به طور كلي ما زماني به نكاتي در زندگيمان ميرسيم كه آماده…
دريافت اطلاعات جديد هستيم. تا آن موقع ممكن است اين نكات حتي به صورتمان زل زده باشند اما ما آنها را نميبينيم.
بيشتر ما تنها زماني كه ياد ميگيريم، مواقعي است كه دچار مشكل ميشويم. چرا؟ براي اينكه راحتتر آن است كه تغيير نكنيم بنابراين به كارمان ادامه ميدهيم تا اينكه به يك ديوار آجري بر بخوريم.
بياييد سلامتي خودمان را در نظر بگيريم. چه زماني رژيممان را تغيير ميدهيم و شروع به ورزش ميكنيم؟ زماني كه جسممان در حال نابود شدن است. زماني كه دكتر ميگويد: ”اگر روش زندگيات را تغيير ندهي خودت را خواهي كشت.“
در رابطهها، چه زماني به يكديگر ميگوييم كه چقدر مراقبيم؟ زماني كه ازدواج به بنبست رسيده، زماني كه خانواده در حال فروپاشي است!! در مدرسه، چه زماني به طور جدي مطالعه ميكنيم؟ زماني كه نزديك است در دروسمان مردود شويم. در تجارت، چه زماني از ايدههاي جديد و تصميمات جسورانه استفاده ميكنيم؟ زماني كه نميتوانيم صورت حسابها را پرداخت كنيم. چه زماني بالاخره اصول خدمت به مشتري را فرا ميگيريم، وقتي كه مشتري مغازه را ترك كرده. چه زماني شروع به عبادت خدا ميكنيم؟ زماني كه زندگيمان به بنبست رسيده است.
بزرگترين درسها را زماني فرا ميگيريم كه اوضاع آشفته است. چه زماني مهمترين تصميمات زندگيات را گرفتي؟ موقعي كه به زانو افتاده بودي، بعد از بحران، بعد از اينكه در كارها ناموفق بودي. آن زماني است كه به خودمان ميگوييم: خسته از شكسته شدن هستم، از معمولي بودن خسته شدم، ميخواهم كاري بكنم.
در موفقيتها جشن ميگيريم اما چيز زيادي ياد نميگيريم. شكستها صدمه ميزنند و آن زماني است كه درس ميگيريم. در نگاهي به گذشته متوجه ميشويم كه بحرانها و شكستها تغييردهنده زندگي ما بودهاند.
افراد عاقل دنبال مساله و گرفتاري نميگردند اما وقتي دچارش شدند از خودشان ميپرسند: ”چگونه ميتوانم روش فكري و آنچه را كه در حال انجامش هستم، تغيير دهم.“ چگونه ميتوانم از آنچه كه الان هستم بهتر باشم؟ بازندهها همه نشانههاي اخطاردهنده را ناديده ميگيرند. زماني كه سقف ميريزد از خودشان ميپرسند: ”چرا همه اين اتفاقات براي من ميافتد؟“ ما موجوداتي هستيم كه زود عادت ميكنيم و به انجام آنچه كه مشغول انجامش هستيم، ادامه ميدهيم تا وقتي كه مجبور به تغيير آن باشيم.
ماري ارتباط عاطفي با دوستش نل را به هم ميزند. براي يك هفته خودش را در اتاق خوابش حبس ميكند سپس به تدريج با دوستان قديمياش ارتباط برقرار ميسازد. به زودي نقل مكان ميكند و شغل جديد مييابد. بعد از شش ماه احساس شادي و اعتماد به نفس بيشتري ميكند. او به بحران از دست دادن نل به عنوان بهترين اتفاق زندگياش نگاه ميكند.
فرد از كار اخراج ميشود و از آنجايي كه نميتواند كاري پيدا كند تجارت كوچك خودش را شروع ميكند. براي اولين بار در زندگياش رييس، خودش است و آنچه را كه واقعا ميخواهد انجام ميدهد. اگر چه هنوز مشكلاتش را دارد اما زندگياش معني و هيجان جديدي پيدا كرده و همه اين اتفاقات برگرفته از آن بحران آشكار است.
آيا زندگي سرشار از بحرانهاي دردناك است؟
نه لزوما. جهان هميشه در حال سقلمه زدن به ما با سيگنالهاي كوچك است. وقتي اين سيگنالها را ناديده ميگيريم آنگاه ما را با يك پتك سقلمه ميزند. رشد و پيشرفت وقتي در مقابل آن مقاومت ميكنيم دردناكتر است. آيا تا به حال توجه كردهايد كه اتفاقات خاص براي افراد خاص ميافتد؟ لوئيز هر شش ماه يك بار اخراج ميشود. جيم در تعطيلات، مسموميت غذايي پيدا ميكند و … افراد مشخصي درسهاي مشخصي را فرا ميگيرند. در مقابل همه اين اتفاقات ميتوانيم با يكي از اين سه راه عكسالعمل نشان بدهيم:
1- زندگي من يك سري از درسهايي است كه لازم است در يك نظام خاصي اتفاق بيفتند (اين طرز تفكر بيشترين آرامش روح را تضمين ميكند.)
2- زندگي يك بازي شانس است اما من در بيشتر مواقع پيروز هستم. (بهترين انتخاب بعدي، كيفيت زندگي متوسطي را پيشبيني ميكند.)
3- براي چه همه اتفاقات بد براي من ميافتد؟ (بيشترين بدبختي و نااميدي را تضمين ميكند.)
آن را مشيت الهي بناميد و يا روند طبيعي اتفاقات نامگذاري كنيد. در حال اتفاق است، دوست داشته باشيد يا نه در حال اتفاق است. به طور خلاصه در اين جهان نيستيم كه تنبيه شويم، اينجا هستيم كه فرا بگيريم. همه اتفاقات و بحرانها هستند تا ما را تغيير دهند. به گونهاي رفتار كنيد كه گويي هر اتفاق منظوري دارد و زندگيتان نيز هدفمند است. بفهميد كه چرا به يك تجربه احتياج داشتيد. بر آن غلبه كنيد. ديگر به آن احتياجي نخواهيد داشت.
منبع:موفقیت
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.