«شفای زندگی،شفای تن»
زندگی واقعا بسیار ساده است.از هر دست که بدهیم از همان دست می گیریم.
هرگونه درباره ی خود بیندیشیم ، برایمان به واقعت در می آید و هر اندیشه ای که از ذهن ما می گذرد ، آینده ی ما را می آفریند . هر کدام از ما با اندیشه ها و احساسهایمان تجربه های خود را می آفرینیم . اندیشه هایی که به ذهن ما راه می یابد و کلماتی که بر زبان می رانیم ، تجربه های ما را می آفریند .

هر اعتقاد ، تجربه ای کاملا متفاوت ایجاد می کند. هر اعتقادی که درباره ی خود یا درباره ی زندگی داشته باشیم ، برایمان به واقعت در می آید.
کاینات ما را در هر اندیشه ای که بر می گزینیم و به آن معتقد باشیم ، کاملا حمایت می کند. به عبارت دیگر ذهن نیمه هوشیار ما هر اعتقادی را که انتخاب کنیم می پذیرد . هر دو عبارت به این معناست که آنچه درباره ی خود و درباره ی زندگی معتقدم برایم به واقعیت در می آید .

قدرت کاینات هرگز درباره ی ما قضاوت یا انتقاد نمی کند . این قدرت تنها ارزش ما را می پذیرد . آنگاه معتقداتمان را در زندگیمان باز می تاباند . اگر بخواهم فکر کنم که زندگی یعنی تنهایی ، و این که هیچ کس دوستم ندارد ، آنگاه همین را در دنیایم می یابم .همچنین اگر مشتاقانه بخواهم فکر کنم که از این اعتقاد دست بردارم و مؤکدانه به خود بگویم که : (( محبت همه جا هست و من نازنین و دوست داشتنی هستم )) و به این اعتقاد تازه بچسبم و مدام تکرارش کنم ، آنگاه برای من صورت واقعیت می گیرد . بیشتر ما درباره ی اینکه کی هستیم عقاید نابخردانه و درباره ی اینکه زندگی را چگونه باید زیست ، قواعد بسیار بسیار خشکی داریم.

هنگامی که خیلی کوچک هستیم از واکنش های بزرگسالان اطرافمان می آموزیم که درباره ی خود ، زندگی چه احساسی باید داشته باشیم.در این ایام می آموزیم که درباره ی خود ، و درباره ی دنیایمان چه احساسی باید داشته باشیم .
بزرگ که می شویم تمایل داریم همان محیط عاطفی دوران کودکی را برای خود باز آفرینیم . این نه خوب است و نه بد و نه درست و نه نادرست . زیرا باطن ما تنها آن محیط را به عنوان خانه می شناسد . همچنین تمایل داریم که در روابط شخصی خود ، روابطی را باز آفرینیم که با پدر و مادر خود داشتیم ، یا روابطی را که میان آنها وجود داشت . ضمنا با خودمان به همبن شیوه ای رفتار می کنیم که پدر و مادرمان با ما رفتار می کردند . و باز به همان شیوه خود را سرزنش یا مجازات می کنیم . اگر به ندای درون خود گوش کنید ، همان کلمات را می شنوید .

نقطه اقتدار همواره در لحظه حال است. همه ی رویدادهایی که تا این لحظه ازعمرتان تجربه کرده اید ، آفریده ی اندیشه ها و اعتقادهایی بوده است که در گذشته داشته اید. حاصل اندیشه ها و واژه هایی که دیروز و هفته ی پیش و ماه گذشته و پارسال و بسته به سنی که دارید به کار می بردید. هرچند که این گذشته شما بوده است اما گذشته تمام شده و پی کار خود رفته است . آنچه در این لحظه مهم است این است که اکنون چه چیزی را برای اندیشه و اعتقاد و بیان خود ، انتخاب می کنید . زیرا این اندیشه ها و اعتقادها و سخنها ، آینده شما را خواهند آفرید . نقطه ی اقتدار شما درهمین لحظه ی حال است ، و همین لحظه ی حال ، تجربه های فردا و هفته ها و ماه ها و سالهای آینده ی شما را می آفریند.

نهانی ترین اعتقاد کسانی که به درد و رنج و سایر مشکلات گرفتارند همواره این است که : (( آنچنان که باید خوب نیستم )) و معمولا به جمله بالا می افزاییم : (( . آنقدر که باید کار نمی کنم )) یا (( لیاقتش را ندارم )). آیا این جمله ها شبیه جملاتی که شما می گویید نیست ؟ یا دست کم مفهوم ضمنی جملات یا احساس شما را ندارد ؟ آیا احساس می کنید که به اندازه ی کافی خوب نیستید ؟ اما خوب برای چه کسی و طبق کدام معیار ؟ اگر این اعتقاد در شما ریشه گرفته باشد که آنچنان که باید خوب نیستید چگونه ممکن است که برای خود زندگی شیرین و شکوهمند و کامروا و سالمی آفریده باشید ؟ زیرا همیشه اعتقاد اصلی ذهن نیمه هوشیارتان ، به طریقی آن را خنثی کرده است .
نفرت و انتقاد و احساس گناه و ترس ، بیش از هر چیز دیگر مشکل ایجاد می کند.

اکنون چند الگو که به جسم صدمه می زند نام برده میشود : نفرت طولانی چنان بدن ا می خورد که به مرضی می انجامد که آن را سرطان می خوانیم . اگر انتقاد به صورت عادت در آید اغلب آرتروز یا ورم مفاصل می آورد . ترس و فشار ناشی از آن می تواند بیماری هایی چون کچلی و ریزش مو ، زخم معده ، و پاهای دردناک به وجود آورد . ولی عفو و بخشش و دست کشیدن از نفرت می تواند حتی سرطان را معالجه کند . اگرچه ممکن است این حرف ساده لوحانه به نظر برسد ، اما افراد بسیاری شاهد آن بوده اند و تجربه اش کرده اند.

ختم کلام
با خود بگوئید :
در لا یتناهی حیات ، آن جا که ساکنم ، همه چیز عالی و کامل و تمام عیار است . من به قدرتی اعتقاد دارم که بسی از من عظیم تر و در هر لحظه از هر روز در من جریان دارد .
تو اقتدار دنیای خود هستی .تو به همان چیزی خواهی رسید که اندیشیدن به آن را بر می گزینی . پس از اندیشه هائی که مشگل و رنج می آفرینند ، دوری کنید . اعتقاد به محدودیت های کهنه و کمبود ها را انتخاب نکنید .
– آنچه به گذشته مربوط است ، گذشته و تمام شده است . اکنون وقت آن است که با خود چنان رفتار کنید که دوست دارید با شما آن گونه رفتار شود .لذا با خود مهربان باشید و دوست داشتن و تایید خود را آغاز کنید .

نظرات

متوسط امتیازات

0
بدون امتیاز 0 رای
رایگان!
0 نقد و بررسی

جزئیات امتیازات

5 ستاره
0
4 ستاره
0
3 ستاره
0
2 ستاره
0
1 ستاره
0

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “شفای زندگی”